گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلدششم
مقدمه ...



ص : 9
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم الحمد للّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا جدّي محمّد صلّی اللّه علیه و آله الطّاهرین المعصومین
و لعنۀ اللّه علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدّین.
بعد چنین گوید احقر العباد حسین بن احمد الحسینی الاثنی عشري الشاه عبد العظیمی:
این جلد ششم تفسیر اثنی عشري است که به لطف و توفیق الهی و توجهات حضرت بقیۀ اللّه حجۀ بن الحسن (عجل اللّه فرجه)
شروع میشود.
و اللّه المستعان و علیه التّکلان
ص : 9 ... (« هود علیه السلام ) » ( (سوره یازدهم
اشاره
«1» «.. وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ » این سوره مبارکه مکی است بنابر قول اکثر مفسرین. قتاده گفته الّا یک آیه که در مدینه نازل شده
صفحه 18 از 241
عدد آیات: صد و بیست و سه به عدد کوفی صد و بیست و دو به عدد مدنی و صد و بیست و یک به عدد بصري و هزار و هفتصد
و پانزده کلمه، و
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 140 )
ص: 10
«1» . هفتهزار و پانصد و شصت و هفت حرف است
عیاشی از ابن سنان از جابر از حضرت باقر علیه السّلام قال: من قرء سورة هود فی کلّ جمعۀ بعثه «2» ، ثواب تلاوت: در تفسیر برهان
اللّه فی زمرة المؤمنین و النبیّین و حوسب حسابا یسیرا و لم یعرف خطیئۀ عملها یوم القیمۀ.
فرمود: هر که قرائت نماید سوره هود را در هر جمعه، برانگیزاند خداي تعالی او را در زمره مؤمنان و پیغمبران و محاسبه شود به
حساب آسان، و روز قیامت نشناسد گناهی را که نموده است. یعنی معصیتش محو شود به سبب طاعت و عبادت، به مصداق آیه
و مکرر این معنی خاطرنشان گردیده که به صرف تلاوت فقط این آثار مترتب نخواهد بود، .« إِنَّ الْحَسَ ناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ » شریفه
زیرا موجب اغراء به جهل و نقض غرض و منافی حکمت الهی است. بنابراین ترتّب خواص مخصوصه منوط بر عمل نمودن آنچه در
این سوره است از اوامر و نواهی و دستور اخلاقی. و چون حق تعالی ختم فرمود سوره مبارکه یونس علیه السّلام را به امر متابعت
آنچه وحی شده به امت به توسط پیغمبر صلی اللّه علیه و اله، افتتاح فرمود این سوره شریفه را به بیان آن وحی.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره هود ( 11 ): آیه 1] ... ص : 10
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ ( 1
الر: در تفسیر فواتح سور قرآنیه، مفصّلا در سوره بقره مذکور شد و اینجا به
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
[...] . 2) جلد 2 ص 206 )
ص: 11
ذکر اجمالی بعض اقوال اشعار میرود:
-1 اسامی سور.
-2 دالّ بر اسماء الهی.
-3 اسامی قرآن.
-4 قسمهاي سبحانی.
-5 هر حرف آن مفتاح اسمی است از اسماء الهی.
-6 مدت بقاي امت پیغمبر.
-7 تسکیت براي کفار.
-8 معناي آن نزد خدا و رسول و ائمه معصومین سلام اللّه علیهم اجمعین میباشد که امناء وحی الهی و مستودعان علم سبحانی
صفحه 19 از 241
هستند. و ضرر و منافاتی هم ندارد که در قرآن مجید محاوراتی باشد از اسرار خاصه بین خدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله. و چون
مورد تکلیف نیست دانستن آن لزومی نخواهد داشت.
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ: قرآن کتابی است که محکم و متقن است آیات آن یعنی نسخ نشود چیزي از احکام و شرایع آن، چنانچه نسخ
شد کتب و شرایع پیغمبران سلف بلکه باقی باشد تا قیام قیامت و کتابی ناسخ آن نخواهد بود. ثُمَّ فُصِّلَتْ: 1- پس تفصیل داده شد به
بیان حلال و حرام و سایر احکام.
-2 محکم است آیات آن به امر و نهی. بعد تفصیل داده شد به وعد و وعید و ثواب و عقاب.
-3 محکم است آیات آن به تمامه بعد تفرقه شد در انزال آیهاي بعد از آیهاي تا مکلّف، متمکن شود در تفکّر و تدبّر در آن.
-4 محکم است در نظم و ترتیب به غایت وجوه فصاحت، بحدي که معجزه باشد. پس تفصیل داده شد به شرع و بیان. بعبارة اخري:
محکم النظم و مفصّل الایات است.
-5 متقن است آیات آن، پس نیست در آن خلل و نه باطلی. زیرا فعل محکم آن است که فاعلش آن را در نهایت اتقان و احکام و
استحکام نموده بطوري که ابدا خلل و نقصی راه ندارد. بعد تفصیل داد آن را به اینکه قرار داد
ص: 12
«1» . آیات را متابع بعضی در عقب بعضی
بیان: علوم دینیه که موجب سعادت و ترقیات انسانی است یا نظریه باشد یا عملیه اما نظریه: عبارت است از معرفت الهی و انبیاء و
ملائکه و کتب منزله و روز قیامت و قرآن مشتمل است بر شرایف این علوم و لطائف آن، به دلائل واضحه و شواهد هادیه، به طرق
مختلفه و اقسام متفاوته، به بیانات شافیه.
اما عملیه: و آن عبارت است از تهذیب اعمال ظاهره، یعنی فقه که احکام خمسه تکلیفیه از واجب و حرام و مستحب و مکروه و
مباح باشد در عبادات و معاملات و عقود و ایقاعات. و یا عبارت است از تهذیب اخلاق، و آن علم تصفیه باطن از رذائل و تحلیه به
فضائل و ترك صفات ذمیمه و درك ملکات حمیده باشد. و شخص عاقل منصف وقتی تأمل و تدبر در قرآن مجید نماید هر آینه
دریابد که این کتاب سبحانیه مشتمل است بر اشرف مطالب روحانیه و اعلا مباحث الهیه. پس کتابی باشد محکم که قابل نقض و
هدم و تغییر و تبدیل نخواهد بود.
مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ: این کتاب نازل شده از جانب ذاتی که حکیم است در افعال و تدابیر خود. آگاه است به احوال خلق و مصالح
ایشان از جزئی و کلی.
تبصره: آیه شریفه دلالت دارد بر حدوث قرآن به سه وجه:
وصف فرموده قرآن را که محکم است آیات آن. و احکام و اتقان ممکن نباشد مگر در چیزي « کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ » -1 قوله تعالی
که حادث باشد زیرا این دو از صفت فعل و ملازم با حدوث است.
و تفصیل منوط به تصرف و انفصال و افتراق، و آن تحقق نیابد مگر به جعل جاعل و ایجاد موجدي و البته « ثُمَّ فُصِّلَتْ » -2 قوله تعالی
این قسمت حدوث قرآن را ثابت نماید.
__________________________________________________
1) در تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 141 گفته. )
ص: 13
نازل شده از جانب حکیم خبیر، و این اضافه صحیح نباشد مگر در حادث زیرا قدیم محال است « مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ » -3 قوله تعالی
«1» . که از غیر صادر شده باشد. پس صدور قرآن ملازم با حدوث خواهد بود
صفحه 20 از 241
[سوره هود ( 11 ): آیه 2] ... ص : 13
( أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ ( 2
أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ: نازل فرمود این قرآن مجید را براي اینکه پرستش و ستایش نکنید مگر ذات احدیت خداي متعال را بعد از دعوت
به توحید، ارشاد نماید به تصدیق رسالت خود: إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ: بدرستی که من براي شما از طرف خداوند سبحان
«2» . ترسانندهام از مخالفت و عصیان الهی به عذاب الیم، و بشارت دهندهام بر طاعت و عبادت سبحانی به ثواب عظیم
[سوره هود ( 11 ): آیه 3] ... ص : 13
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَ ناً إِلی أَجَ لٍ مُسَ  می وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْ لَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ
( عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ ( 3
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ: و اینکه طلب آمرزش کنید پروردگار خود را از گناهان، ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ: پس توبه و بازگشت کنید به سوي او.
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
2) مدرك سابق. )
ص: 14
تنبیه: اختلاف است در فرق بین دو مرتبه استغفار و توبه به چند وجه:
-1 آنکه ابتدا امر به طلب مغفرت، بعد از آن بیان فرمود که آن مطلوب توبه است زیرا داعی به توبه استغفار باشد که عبارت است
از طلب مغفرت.
-2 مراد استغفار از گناهان گذشته، و توبه و بازگشت به خدا در اعمال آینده.
-3 استغفار کنید از شرك و معاصی و برگردید به توحید و طاعات.
-4 استغفار طلب است از خدا به آمرزش ناشایستگیها و توبه سعی انسان است در ترك ناپسندیدهها.
-5 استغفار کنید از گناهان گذشته و عازم شوید بر عود ننمودن در آتیه براي آنکه توبه به این هر دو تحقق یابد: پشیمانی برگذشته
و عزم بر نکردن در آینده.
و چون استغفار و توبه نمودید به خداوند غفار.
یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَ ناً: بهرهور سازد شما را در دنیا به نعم سابقه در سکون و راحت و سعه و امنیت و بقا و معیشت إِلی أَجَلٍ مُسَ  می: تا
وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِي فَضْ لٍ فَضْ لَهُ: و عطا شود هر صاحب عمل صالحی فضل و ثواب بر «1» . وقتی که مقدر شده اجل موت شما در آن
قدر اعمالش زیرا هر کس طاعت و عبادتش در دنیا زیادتر باشد، درجات او در آخرت زائد گردد. یا عطا شود هر نفسی آنچه
سزاوار است از نعمت و رزق در دنیا و جزا و ثواب در عقبی. اول بر وفق حکمت و مصلحت، و دوم بر حسب استحقاق و معدلت. یا
عطا شود هر صاحب فضل در دین، جزاي فضل او در دنیا و آخرت.
تبصره: حق سبحانه و تعالی منافع دنیا را در آیه شریفه، متاع نامید به جهت بینائی بر حقارت و قلّت آن، و آگاهی بر نقصان و زوال
آن. و اما سعادت اخرویه را تعبیر به فضل فرمود، هر آینه اشعار است بر آنکه:
اولا- مراتب ترقیات اخرویه مختلف است به حسب کسب اعمال صالحه
__________________________________________________
صفحه 21 از 241
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 142 )
ص: 15
و تکمیل نفس ناطقه.
ثانیا- عطاء نعم باقیه ابدیه از راه فضل باشد، زیرا بر فرض عبادت خالصه در تمام عمر بدون کسب سیّئۀ، هر آینه مقایسه نشود به
فیض ابدیه الهیه.
ثالثا- تمام منافع و فوائد دنیویه نسبت به درجات اخرویه و نعم باقیه به منزله بهره و نصیبی است از دریاي فیض سبحانی زیرا نعم دنیا
هر چه شریف و لطیف باشد، چون مشوب به کدورات، و به علاوه فنا و زوال دارد، البته نسبت به نعم عقبی که حقیقت شرافت و
لطافت را واجد و از تمام تصورات فاقد است، بهرهاي از بحر خواهد بود.
وَ إِنْ تَوَلَّوْا: و اگر اعراض کنید و رو برگردانید از آنچه امر شدهاید به آن، از توحید و استغفار و توبه فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ
کَ بِیرٍ: پس به تحقیق من میترسم بر شما عذاب روز بزرگ را که قیامت باشد. و این خوف در معنی یقین است. یعنی: اي پیغمبر
آیه شریفه تهدید و توعید است «1» . اعلام کن آنها را که شما اعراض نمودید و من میدانم براي شما عذاب عظیمی خواهد بود
نسبت به معرضین از حق و منحرفین از اوامر فیاض مطلق به نزول عذاب و هلاکت. چنانچه علی بن ابراهیم قمی قدس سرّه عذاب در
و وصف روز قیامت به کبیر به جهت عظّم آنچه در او واقع شود از اهوال و «2» . این آیه شریفه را تفسیر فرموده به دخان و صیحۀ
ظهور سرائر و اعمال.
[سوره هود ( 11 ): آیه 4] ... ص : 15
( إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 4
إِلَی اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ: در آن روز به حکم الهی است بازگشت شما به تمامه،
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
. 2) تفسیر قمی ج 1 ص 321 )
ص: 16
به اینکه اعاده فرماید شما را براي جزاي اعمال از ثواب بر ایمان و طاعت، و عقاب بر کفر و معصیت. وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ: و
ذات احدیت خداوند متعال بر هر چیزي قادر است و از جمله آن که قدرت دارد بر اعاده و بعث و جزا. پس حذر کنید از مخالفت
الهی و بیاندیشید از عقاب سبحانی، به اقدام در طاعات و اجتناب از محرمات.
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ذیل خطبه 187 میفرماید: فسابقوا رحمکم اللّه الی منازلکم الّتی امرتم ان تعمروها و الّتی
رغبتم فیها و دعیتم الیها و استتمّوا نعم اللّه علیکم بالصّبر علی طاعته و المجانبۀ لمعصیته فانّ غدا من الیوم قریب ما اسرع السّاعات فی
الیوم و اسرع الایّام فی الشّ هر و اسرع الشّهور فی السّنۀ و اسرع السّنین فی العمر. یعنی: پس سبقت کنید اي مردمان، خدا رحمت کند
شما را، بر منزلهاي خود که مأمور شدید به تعمیر آنها و ترغیب شدید به آن و دعوت شدید به آن. و طلب نمائید از خداي تعالی
تمامیت نعم را بر شما با صبر در طاعات و اجتناب از محرمات. پس به تحقیق فردا نزدیک است از امروز. چقدر سرعت کنند ساعتها
در روز، و سریع هستند روزها در ماه، و سریع هستند ماهها در سال، و سالها در تمام شدن عمر.
[سوره هود ( 11 ): آیه 5] ... ص : 16
صفحه 22 از 241
( أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ( 5
ابن عباس نقل نماید: بعضی منافقان که با پیغمبر مصادف شدي سینه را در پیچیدي و راه را کج نمودي تا پیغمبر :«1» شأن نزول
صلی اللّه علیه و آله را نبیند. و
__________________________________________________
. 1) از تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 143 )
ص: 17
سر در پیش و روي پوشیدي تا پیغمبر نیز او را نبیند. آیه شریفه نازل شد:
أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُ دُورَهُمْ: آگاه باش به تحقیق کفار و منافقین برمیگردانند به تکبّر سینههاي خود را، یا اعراض دهند سینهها را از
روي شک و نفاق و عناد، لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ: براي آن که پنهان کنند خود را از پیغمبر و نبینند او را، یا به جهت آن که نشنوند کلام
منافقین مجالس سرّي در باب پیغمبر صحبت میداشتند، چون کسی وارد شدي خود را «1» : قرآن و سخن پیغمبر را. ابن زید گفته
بهم آوردي و سینه به سینه هم گذاردي و نجوي نمودي تا مطلب مخفی گشتی. نزد بعضی معنی آن که بهم میپیچیدند تا از خداي
تعالی پنهان دارند اگر ممکن شدي و لکن چه فایده داشت. أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ: آگاه باش در آن هنگام که میپوشانند
سرهاي خود را به جامهها، و گفتگو کنند سرّا در تدبیر دشمنی با پیغمبر و مؤمنین. یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ: ذات احدیت الهی
میداند آنچه را که به کوشش خود پنهان نمایند و جامه به سر انداخته نجوي کنند و آنچه آشکارا گویند.
حاصل آن که خداوند متعال به علم ازلی عالم است به درونه مخفیات و کشفیات امور ایشان. و ذرهاي از جزئیات اقوال و افعال، بر
ذات سبحانی پوشیده نیست.
کافی و عیاشی به اسناد خود از حضرت باقر علیه السلام نقل میکنند که فرمود: جابر بن عبد اللّه انصاري مرا خبر داد که مشرکین
وقتی اطراف کعبه بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله میگذشتند، سر و پشت را خم و سر را میپوشانیدند تا پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
«2» . آنها را نبیند. حق تعالی آیه شریفه را نازل و فعل شنیع آنها را اعلام نمود
إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ: به تحقیق ذات سبحانی عالم است به حقیقت آنچه در قلوب میباشد از سرائر و خواطر.
__________________________________________________
. 1) تفسیر أبو الفتوح رازي ج 6 ص 244 )
. 2) تفسیر عیاشی ج 2 ص 139 )
ص: 18
علی بن ابراهیم قمی قدس سره در این آیه فرماید: کتمان میکنند آنچه را که در سینه ایشان است از بغض علی علیه السّلام. فرمود
پیغمبر صلی اللّه علیه و اله: علامت منافق بغض علی علیه السّلام است. و جماعتی بودند که اظهار مودت مینمودند به حضرت امیر
«1» . المؤمنین علیه السّلام و پنهان میداشتند عداوت او را
تذکره: شخص متفطن وقتی تأمل نماید در تفسیر آیات الهیه هر آینه دریابد که هر آیهاي در مرحله خود یک نوع دستور اخلاقی،
علمی و عملی است براي نوع بشر، که فوق آن متصور نیست. از جمله تدبر در این آیه مبارکه، تسلیه خاطري است براي غمزدگان
ناملایمات هر عصري و آزردهشدگان تهاجمات هر زمانی که در دیانت حقه اسلامیه استقامت و ثبات ورزیده مانند همج رعاع به
هر باد مخالفی متزلزل نگردد و اساس دیانتی را از دست ندهد. قدري مطالعه نماید احوال آن وجودي که خیر محض و محض خیر
در جامعه دنیا به تبلیغ فرامین خلاق عالم و ارشاد بنی آدم علم استقامت برافراشته و نهایت جدیت را داشته بر ناهنجاریهاي گوناگون
صبر نموده تا آنکه نام نامی اسلامی را باقی، و صیت شهریاري نبوي را در اکناف عالم جاري گردانید. زهی سعادت جوانمردانی
صفحه 23 از 241
که در اظهار علاقهمندي و دینداري این رویه پسندیده را پیش داشته، و از آئین دین حضرت محمّدي صلی اللّه علیه و آله دست
برنداشته، دامن جهد را به کمر همت بربسته، و در بحر تهاجم فتن و محن غوطهور شده تا گوهر شاهوار سعادت ابدیه و فیض غیر
متناهیه الهیه را دریابد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 6] ... ص : 18
( وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ ( 6
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی ج 1 ص 321 )
ص: 19
بعد از آن برهان احاطه علمیه ازلیه را به ایصال رزق هر جنبندهاي بیان فرماید: وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها: و نیست
هیچ جنبندهاي که حرکت کند در دنیا، چه در دریا و چه در صحرا، از جنّ و انس و طیور و چهارپایان و وحوش و هوامّ، مگر آنکه
«1» . خداي متعال تکفل فرموده رزق او را، و میرساند به او بر وجه حکمت و مقتضیات مصلحت
تنبیه: عقل سلیم به سیر در اقالیم، هر آینه دریابد که حیوانات، داراي اقسام کثیره و انوع مختلفه از پرنده و چرنده و درنده، اهلی و
وحشی، صحرائی و دریائی و در عالم وجود به غیر علام الغیوب تدبیر امر آنها را نتواند. زیرا حق تعالی عالم است به کیفیت طباع و
اعضاء و احوال و اغذیه و منازل و آنچه موافق و مخالف طبع هر فرد فرد آنهاست. و به حکمت بالغه هر یک را به فراخور حال خود
از خوان احسان خود روزي رساند، که عقلها حیران ماند. پس ذاتی که تدبیر فرماید اطباق آسمانها و زمینها و طبایع حیوانات و
نباتات، چگونه عالم نباشد به احوال آنها از جزئی و کلی.
عبرت: دعوات راوندي: ذکر شده که حضرت سلیمان علیه السّلام نشسته بود کنار دریا، دید مورچهاي دانهاي را به طرف دریا
میبرد. حضرت مشاهده مینمود تا رسید به آب. در آن هنگام قورباغهاي سر از آب بیرون آورده دهان خود را باز نمود. مورچه با
دانه داخل دهان او و فرو رفت در دریا. ساعتی طولانی حضرت سلیمان علیه السّلام متفکّر و متعجّب در آن ماند. پس قورباغه خارج
شد از آب و دهان خود را باز نمود. مورچه بیرون آمد بدون دانه. حضرت مورچه را طلب و از حال او سؤال نمود که کجا بوده.
عرض کرد: اي پیغمبر خدا در قعر این دریا که میبینی سنگی است مجوف. و در جوف او کرم کوري خدا خلق فرموده که قدرت
ندارد بیرون آید براي طلب روزي. و به تحقیق خدا مرا موکل
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 144 )
ص: 20
ساخته به روزي او. و من حمل میکنم آن را. و مسخّر فرمود خدا این قورباغه را بر اینکه مرا حمل نماید تا ضرر بمن نرساند آب. و
میگذارد دهان را بر سوراخ آن سنگ و داخل میشوم من. پس وقتی روزي کرم را به او رسانیدم بیرون آیم از سوراخ سنگ به
دهان قورباغه و بیرون آورد مرا. حضرت فرمود: آیا از آن کرم تسبیحی شنوي؟ گفت: بلی، میگوید: یا من لا ینسانی فی جوف هذه
«1» . الصّخرة تحت هذه اللّجّۀ برزقک لا تنس عبادك المؤمنین برحمتک
وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها: 1- و میداند محل قرار هر جنبنده و مکانی که امانت بوده در آن از اصلاب پدران و ارحام مادران و
آنچه جاري مجراي آنند از تخم و غیره.
-2 مستقر مکانی که منزل نموده در زمین، و مراد مستودع محل موت و حشر از آن.
صفحه 24 از 241
-3 مستقر ایام حیات و مستودع زمانی که در قبر باشد.
«2» . -4 مستقر آنچه عمل او بدان قرار گیرد و مستودع آنچه جزا و پاداش یابد
نکته: تخصیص هر یک از این دو اسم به هر یک از این دو محل، به جهت آن است که نطفه بالنسبه به اصلاب، در محل طبیعی و
منشاء خلقی است. و اما بالنسبه به ارحام و غیره، براي آنکه نطفه در آنها امانت باشد تا وقت معین. یا آنکه نطفه مسکنش زمین
است وقتی بالفعل باشد و امانت گردد چون به مرحله مواد و بالقوه آید. شاید تقدیم محل به اعتبار حالت اخیره باشد به جهت
مناسبت بین آن و بین عنوان جنبندگی. حاصل آیه شریفه آنکه: نیست جنبندهاي در هر مکانی از زمین مگر آنکه روزي را به او
رساند و میداند مواد مختلفه متدرجه را در مراتب استعدادات متفاوته در اطوار متباینه و مکانهاي متشتّته. و افاضه فرماید بر هر فردي
در هر مرتبه آنچه سزاوار و شایسته اوست، از مبادي وجود و کمالات متفرعه بر آن.
__________________________________________________
1) بحارج 14 ص 97 منقول از دعوات راوندي خطی. )
. 2) تفسیر مجمع ج 5 ص 144 )
ص: 21
کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ: تمام آنچه مذکور شد از کلیه جنبندهها و روزي آنان و مستقر و مستودع آنها، ثبت گردیده در لوح محفوظ.
تنبیه: آیه شریفه اخبار است به آنکه جمیع صاحبان روح با روزي آنها نوشته شده در لوح محفوظ و منافات ندارد ثبت با علم ازلی
الهی به تمامی موجودات و مخفی نبودن ذرهاي از ذرّات، زیرا حکم و مصالحی البته در آن باشد. و ممکن است که لطف باشد
براي ملائکه به زیادتی علم، و یا لطف نسبت به مکلفین تا آگاه شوند و وثوق یابند که غنی علی الاطلاق کفالت روزي آنها نموده.
در این صورت به سبب حرص در طلب دنیا خود را از درك فیوضات عقبی باز ندارند.
فرماید: قسّم ارزاقهم و احصی آثارهم و اعمالهم و عدّد انفاسهم و خائنۀ اعینهم «1» حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه
و ما تخفی صدورهم من الضّمیر و مستّقرّهم و مستودعهم من الارحام و الظّهور الی ان یتناهی بهم الغایات. یعنی:
تقسیم فرموده خداي متعال ارزاق بندگان را، و میداند شماره آثار و اعمالشان را، و عدد نفسهایشان را، و بهم زدن پلکهاي
چشمشان را، و مخفیات قلوبشان را از اسرار، و مستقرشان را در اصلاب پدران و مستودع آنها را در ارحام مادران، تا انتهاي نتایج
اعمال و افعالشان.
عیاشی از محمد بن فضیل از جابر از حضرت باقر علیه السلام، فرمود: مردي از بیابانیها خدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله آمد،
عرض کرد: یا رسول اللّه براي من است پسران و دختران و برادران و خواهران و پسر پسر و پسر دختر و پسر برادر و پسر خواهر. و
زندگانی بر ما خفیف است، دعا بفرما تا خداي تعالی وسعت مرحمت فرماید. و گریه نمود. مسلمانان به حال او رقت نمودند. پس
« ما من دابّۀ فی الارض الّا علی اللّه رزقها و یعلم مستقرّها و مستودعها کلّ فی کتاب مبین » : رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود
کسی که کفالت کند صاحبان دهنهائی را که ضمان روزي آنها با خدا است، ریزان گرداند روزي را بر ایشان ریزانی مانند آب زیاد
تند اگر کم باشند کم، و اگر زیاد باشند زیاد، به فراخور
__________________________________________________
1) خطبه 89 از نهج البلاغه فیض الاسلام. [...] )
ص: 22
حال. پس رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله دعا نمود و مسلمانان آمین گفتند.
جابر گوید: حضرت باقر علیه السّلام فرمود: حدیث کرد براي من کسی، که آن مرد صحرانشین را دیده بود در زمان عمر و سؤال از
صفحه 25 از 241
«1» . حالش نمود او را در بهترین حال و بیشترین مال یافتند
[سوره هود ( 11 ): آیه 7] ... ص : 22
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّۀِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ
( الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبِینٌ ( 7
چون حق تعالی اثبات فرمود احاطه علمیه ازلیه را به معلومات، سپس بیان قدرت مطلقه را میفرماید: وَ هُوَ الَّذِي: و خداي تعالی آن
ذاتی است که به قدرت کامله، خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: ایجاد فرمود آسمانها و زمینها و آنچه در آنهاست از مخلوقات، فِی سِتَّۀِ
أَیَّامٍ: در مقدار زمان شش روز، با قدرت بر ایجاد آنها به مقدار چشم بهم زدنی، بلکه کمتر از آن. و وجه در خلقت بدین مدت
ممکن است بیان باشد که امور جاریه در تدبیر بر منهاج حکمت ایجاد شود بر وفق ترتیب به جهت مصلحتی که در بر دارد و یا
اعلام مکلفین است که تأنی در کارها پسندیده باشد نه تعجیل و شتابزدگی یا تنبیه بر حدوث آنها و استدلال به وجود صانع حکیم
و خالق قدیم.
وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ: و بود عرش الهی بر آب پیش از خلق آسمان و زمین. و این دالست بر آنکه عرش و آب قبل از آسمان و
زمین موجود و آب به
__________________________________________________
. 1) تفسیر عیاشی ج 2 ص 139 )
ص: 23
قدرت کامله الهیه قرار داشت. و در این قرار بدون مقر، اعظم اعتبار و عبرتی است براي اهل انکار و عناد. حق تعالی ایجاد مخلوق و
تدبیر امور فرمود، لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا: تا معامله نماید با شما معامله آزمایش کننده از جهت عمل نیکو و پسندیده. یعنی جزا و
پاداش بر وفق اعمال مکلفین باشد نه بر طبق علم الهی، پیش از وقوع معلوم در خارج. حاصل آنکه اگرچه علم ازلی احاطه دارد به
تمام افعال بندگان از کلی و جزئی، ظاهري و باطنی، لکن جزا و سزا تابع بجا آوردن آنهاست کار نیک یا بد را در دنیا، و اختیار
را بر حسن. یا کیست پرهیزگارتر، یا کیست باورعتر، یا کیست فرمانبردارتر. « عمل احسن »
تفسیر برهان: ابن بابویه به اسناد خود از حضرت صادق علیه السّلام: قول اللّه عزّ و جلّ: لیبلوکم ایّکم احسن عملا قال قال لیس یعنی
اکثر عملا و لکن اصوبکم عملا و انّما الاصابۀ خشیۀ اللّه و النیّۀ الصّادقۀ. ثمّ قال علیه السّلام: الابقاء علی العمل حتّی یخلص اشدّ من
العمل، و العمل الخالص الّذي لا ترید ان یحمدك علیه احد الّا اللّه عزّ و جلّ، و النّیّۀ افضل من العمل الّا انّ النّیّۀ هی العمل ثمّ تلا
فرماید: نیست معنی آنکه: اکثر باشد از حیث عمل، و لکن مراد: «1» ... قوله عزّ و جلّ: قل کلّ یعمل علی شاکلته، یعنی علی نیّته
اصوب باشد به عمل و اصابه خشیت الهی و نیت صادقه است. بعد فرمود ابقاي بر عمل تا آنکه خالص باشد، شدیدتر است از عمل.
و عمل خالص آن است که نخواسته باشی ستایش هیچکس را بر آن الّا خداي عزّ و جلّ. و نیت افضل از عمل باشد الّا آنکه نیت او
یعنی: هر کسی عمل میکند بر نیت خود. « قل کلّ یعمل علی شاکلته » : عمل است. بعد تلاوت فرمود
تتمه: ابن بابویه به اسناد خود از ابی الصلت عبد السلام بن صالح هروي: که مأمون سؤال نمود حضرت رضا علیه السّلام را از این آیه
شریفه. حضرت فرمود:
خداوند متعال خلق فرمود عرش و آب و ملائکه را پیش از خلق آسمان و زمین. و ملائکه استدلال مینمودند به ایجاد خود و عرش
و آب بر وجود ذات خداوند
__________________________________________________
صفحه 26 از 241
. 1) تفسیر برهان ج 2 ص 207 )
ص: 24
عز و جل. پس قرار داد عرش را بر آب تا ظاهر گرداند قدرت مطلقه را بر ملائکه تا بدانند که ذات احدیت بر هر چیزي قادر است.
پس رفع عرش نمود آن را فوق آسمانهاي هفتگانه. و خلق فرمود آسمانها و زمینها را در شش روز و حال آنکه قدرت داشت بر
ایجاد آنها به یک چشم بهم زدن، و لکن بیافرید در شش روز تا ظاهر فرماید بر ملائکه خلق آنها را به تدریج و استدلال نمایند بر
حدوث حادثات بر وجود حق تعالی مرتبهاي بعد از مرتبهاي. و ایجاد عرش را نفرمود به جهت احتیاج، زیرا ذات سبحانی بینیاز
است از عرش و جمیع خلق. و وصف نشود به بودن بر عرش، زیرا منزه از جسم و جسمیت و متعالی است از صفات خلق. و اما قوله
خداوند عز و جل خلق فرمود بندگان را به جهت آنکه آزمایش نماید ایشان را به تکلیف طاعت ،« لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا » : تعالی
و عبادت خود نه بر سبیل امتحان و تجربه. زیرا حضرت سبحانی همیشه عالم است به تمام اشیاء.
«1» . مأمون عرض کرد گشایش نمودي مرا، خداي تعالی گشایش فرماید براي تو
وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ: و اگر هر آینه بگوئی اي پیغمبر به ایشان که: مبعوث میشوید شما بعد از مردن، براي
حساب و جزا و پاداش اعمال. لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا: هر آینه میگویند آنان که کافر شدند: إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ: نیست این قول مگر
اشاره به رسول باشد. « ساحرا » سحري آشکارا. و بنا به قرائت
تنبیه: چون حق تعالی بیان فرمود که خلق عالم و عالمیان براي ابتلا و امتحان مکلفین است، هر آینه این مطلب ثابت نماید قطع به
حصول حشر و نشر را. زیرا ابتلا و امتحان موجب شود تخصیص نیکوکار را به ثواب و بدکار را به عقاب. و این تمام نشود مگر به
اقرار به معاد و قیامت و حشر. و لکن کفار به سبب لجاج و عناد عقل خود را کارفرما نداشته، انکار را بر اقرار اختیار کردند. و حال
آنکه
__________________________________________________
. 1) عیون الاخبار الرضا علیه السّلام ج 1 ص 134 )
ص: 25
شخص عاقل به تأمل در بدو خلقت، هر آینه دریابد که ذات قاهر قادري که اعطاء وجود فرموده در مرتبه اولی که ابدا اثري از او
ظاهر نبود، البته قادر خواهد بود در مرحله ثانیه که نحوهاي از وجود را دارا است، او را حشر و نشر فرماید.
وَ یَقُولُ الْإِنْسانُ أَ إِذا ما مِتُّ لَسَوْفَ » : و هیچ استبعادي نیست، و لذا در آیه دیگر برهان بعث بعد از موت را، بدو خلقت قرار دهد
یعنی: و میگوید انسان منکر قیامت در مقام استبعاد و استنکاف: «1» « أُخْرَجُ حَیا أَ وَ لا یَذْکُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ یَکُ شَیْئاً
آیا وقتی که بمیرم هر آینه زنده بیرون آیم از قبر و مبعوث شوم؟
حضرت احدیت در جواب فرماید: آیا اندیشه و فکر نمیکند و یاد نیاورد انسان منکر معاد که به تحقیق ما ایجاد فرمودیم او را پیش
از این به قدرت کامله، و حال آنکه هیچ یک از اقسام وجود را دارا نبود، بلکه به مرحله امکان بود.
بیان: آنچه متصف به سحر شود، فعل مخصوص باشد نه قول. و آیه شریفه نسبت خبر را به قول فرموده. بنابراین معنی آیه به یکی از
چند وجه باشد:
-1 آن که این قول بعث بعد از موت حیله و ساختگی شماست براي منع مردم از لذات دنیا و منقاد شدن به پیروي و متابعت شما.
پس معنی آن که « ما جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ » : -2 آن که مراد از سحر امر باطل باشد به جهت فرمایش الهی حکایت از موسی
این قول نیست، مگر امر باطلی آشکارا.
-3 قرآن مجید حاکم است به تحقّق و وقوع بعث بعد از موت و معاندین طعن در قرآن زدند به این که سحر میباشد. و انکار و
صفحه 27 از 241
طعن در قرآن ملازم با طعن و انکار در معاد خواهد بود، همچنین به عکس.
و ن ی ا رب ا ن ب ت ر ا س ج ه ب م ا ق م م ر ت ح م ت ر ض ح ي و ب ن ی ل ص ه لّ ل ا ه ی ل ع و ه ل آ د ش ا ب ی م . « ، ن ا ا ذ ه ا لّ ا ر ح ا س ن ی ب م : » 4 - ر د تئ ا ر ق ه ز م ح و ی ئ ا س ک __________________________________________________
. 1) سوره مریم آیات 66 و 67 )
ص: 26
[سوره هود ( 11 ): آیه 8] ... ص : 26
( وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّۀٍ مَعْدُودَةٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ ( 8
بعد از آن، نوع دیگر از اباطیل کفار را بیان فرماید:
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ: و قسم به خدا اگر تأخیر بیاندازیم از این جماعت کفار منکر معاد، عذاب استیصال را، به حکم و مصالحی
که مقتضی آن است. إِلی أُمَّۀٍ مَعْدُودَةٍ: تا مدتی معلوم و اجلی محتوم. یا چون تاخیر اندازیم عذاب را نسبت به جماعتی که مصرّ بر
کفر و هیچیک آنها ایمان نیاورند، و بدین سبب معاقب شوند چنانچه به قوم نوح عذاب را وارد ساختیم. یا آن که اگر تأخیر عذاب
نمائیم از این کفار معاند تا جماعتی که بعد از این آیند و مکلف شوند و لکن نافرمانی و مخالفت ورزند، پس به مقتضاي حکمت
«1» . اهلاك ایشان لازم آید و قیامت هم قائم شود
تبصره: در تفسیر برهان از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده که امت در کتاب الهی به وجوه کثیره آمده:
.« کانَ النَّاسُ أُمَّۀً واحِدَةً » : -1 به معنی مذهب، مثل قوله تعالی
.« وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّۀً مِنَ النَّاسِ یَسْقُونَ » : -2 به معنی جماعتی از مردم، مثل قوله تعالی
.« إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّۀً قانِتاً لِلَّهِ » : -3 به معنی یک نفر، مثل قوله تعالی
« . وَ نْ إِ نْ مِ ۀٍ مَّ أُ ا لَّ إِ لا خَ ا ه ی فِ رٌ ی ذِ نَ : » 4 - ه ب ی ن ع م س ا ن ج ا ع ی م ج ت ا ن ا و ی ح ، ل ث م ه ل و ق ی ل ا ع ت __________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 144 )
ص: 27
.« کَذلِکَ أَرْسَلْناكَ فِی أُمَّۀٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ » : -5 به معنی امت محمد صلی اللّه علیه و آله، مثل قوله تعالی
.« إِلی أُمَّۀٍ مَعْدُودَةٍ » : و قوله تعالی « وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّۀٍ » : -6 به معنی وقت، مثل قوله تعالی
«1» . و امثال آن بسیار میباشد .« وَ تَري کُلَّ أُمَّۀٍ جاثِیَۀً کُلُّ أُمَّۀٍ تُدْعی إِلی کِتابِهَا الْیَوْمَ » : -7 به معنی تمام خلق، مثل قوله تعالی
قول دیگر آن که مراد امت معدوده، اصحاب حضرت حجۀ عصر امام زمان عجل اللّه فرجه میباشند، به جهت احادیث وارده. در
برهان- از عبد الاعلی حلبی قال: قال ابو جعفر علیه السّلام: اصحاب القائم الثّلثمائۀ و البضعۀ عشر رجلا، هم و اللّه الامّۀ المعدودة الّتی
حضرت باقر «2» . قال اللّه فی کتابه: و لئن اخّرنا عنهم العذاب الی امّۀ معدودة قال یجمعون له فی ساعۀ واحدة قزعا کقزع الخریف
علیه السّلام فرمود: اصحاب قائم سیصد و سیزده نفر مرد باشند. قسم به خدا ایشانند امت معدوده که حق تعالی در کتاب خود
جمع فرماید خداي تعالی آنها را براي آن حضرت در یک ساعت، مانند .« وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّۀٍ مَعْدُودَةٍ » : فرموده
قطعات سحاب متفرقه.
حاصل آیه شریفه آن که اگر تأخیر عذاب نمائیم تا وقت معلوم از این منکرین قیامت. لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ: هر آینه بگویند بر وجه
حق سبحانه در جواب آنها فرماید: أَلا «3» . سخریه و استهزاء: چه چیز تأخیر انداخت این عذاب را از ما، اگر حق و صدق میباشد
صفحه 28 از 241
یَوْمَ یَأْتِیهِمْ: آگاه باش روزي که بیاید ایشان را عذاب موعود معین. لَیْسَ مَصْ رُوفاً عَنْهُمْ: هیچکس قدرت ندارد برگرداند از ایشان
عذابی را که خداي تعالی اراده فرموده. یعنی رافع و دافع عذاب از شما نخواهد بود، بلکه البته محققا واقع شود. وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا
بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ: و
__________________________________________________
1) تفسیر برهان ج 2 ص 209 . (در مورد 5، آیه کذلک ارسلناك ...، با واو شروع نشده ولی در روایت آیه با واو آمده است). )
. 2) تفسیر برهان ج 2 ص 209 )
. 3) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 144 )
ص: 28
احاطه نماید و فراگیرد به ایشان عذابی را که استهزا میکردند به نزول و تحقق آن.
براي تحقق و تیقن وقوع آن باشد. و اخبارات الهی از این قبیل است که مستقبل « جاء و حاقَ » : نکته: تعبیر به لفظ ماضی در فرمایش
محقق الوقوع به لفظ ماضی استعمال شود. و در محاورات ادبیت ایضا این قسمت شایع باشد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 9] ... ص : 28
( وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَۀً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ ( 9
بعد از آن حق تعالی اخبار فرماید از حال انسان در ناسپاسی و کفران به مقابل اعطاء نعم و احسان.
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ: و به خدا قسم اگر هر آینه بچشانیم و برسانیم و عطا کنیم انسان را به فضل و احسان، مِنَّا رَحْمَ ۀً: از خزائن
نامتناهی خود نعمتی را از صحت روح و جسم و وسعت مال و اولاد و امنیت جان و غیره، از نعمتهاي دنیائی که به شمار نیاید ثُمَّ
نَزَعْناها مِنْهُ: پس سلب کنیم آن نعمت را از انسان به حکمت و مصلحتی که در گرفتن آن است إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ: به درستی که انسان
«1» . در چنین حالی به سبب سوء اعتقادش هر آینه عادتش نومیدي و ناسپاسی باشد
تبصره: مراد از انسان در این آیه شریفه، کافر میباشد به چند وجه:
اول- آنکه در مفرد محلّی به (الف و لام) اصل آن است که حمل بر معهود سابق شود اگر مانعی نباشد. و در اینجا مقتضی، موجود
و مانع، مفقود است.
پس واجب است حمل بر معهود، و آن کافر مذکوره آیه قبل خواهد بود.
__________________________________________________
1) در مدرك سابق آمده. )
ص: 29
إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ » : دوم- آن که صفات مزبوره ناامیدي و کفر شایسته و سزاوار نیست مگر کافر را. اما اول بجهت فرمایش الهی
اما وصف دوم به سبب صریح بودن. .« اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ
[سوره هود ( 11 ): آیه 10 ] ... ص : 29
( وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ( 10
ایضا صفات مشروحه آیه بعد هم مناسب کافر باشد که میفرماید: وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ: و اگر بچشانیم و عطا کنیم و برسانیم انسان را نَعْماءَ
بَعْدَ ضَ رَّاءَ مَسَّتْهُ: نعمتهائی بعد از بلا و صدمه و رنجی که رسیده است او را، و مبتلا گشته لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی: هر آینه البته
صفحه 29 از 241
البته میگوید نزد نزول نعمت، رفت از من شدائد و آلام و امراضی که بدحال گرداند صاحبش را پس عود ننماید. با چنین اعتراف
و اقراري به شکرانه آن قیام ننماید در فرمانبرداري منعم آن. بلکه، إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ: به درستی که انسان هرآینه خوشحال شود به آن
«1» . و فخر و تکبر نماید، بدین سبب بر مردم. و به هیچ حالی سازگار نیست نه صبر در محنت کند و نه شکرانه نعمت نماید
علی بن ابراهیم قمی در معنی آیه فرماید: وقتی خداي متعال، غنی فرماید انسان را، بعد فقیر نماید او را، ناامیدي و جزع و حرص او
را طاري گردد. و زمانی که حق سبحانه، کشف فرماید از او آن فقر را، خوشحال شده گوید:
«2» . برطرف شد از من بلا و سختی. و بدان خرسندي و سر بلندي نماید، در عوض حقشناسی و سپاسداري
__________________________________________________
1) در تفسیر مجمع ج 5 ص 145 و 146 آمده. )
. 2) تفسیر قمی ج 1 ص 323 )
ص: 30
تنبیه: احوال دنیا همیشه در تغییر و زوال و تبدیل و انتقال است. و ضابط آن از دو قسم خارج نیست:
قسم اول- انتقال از نعمت به نقمت، و از خوشحالی به بدحالی و کافر به سبب اعتقاد آنکه حصول نعم از امور اتفاقیه است، چون
زائل گردد، مستبعد داند حدوث آن را مرتبه دیگر. لا جرم در نومیدي واقع و ناسپاسی را بظهور آورد.
قسم دوم- تبدیل از مکروه به محبوب، و از سختی به راحتی. در این صورت کافر نیز چون غایت آرزوي خود را همانا رسیدن به
نعم فانیه دنیاي دنیّه دانسته، غافل از سعادت اخرویه و نعم باقیه گردیده، خودسري و گردنافرازي را پیش گیرد. به خلاف مومن که
به سبب نیکوئی اعتقادش میداند جریان امور بر وفق حکمت و مصلحت حضرت حکیم علی الاطلاق است. لذا در زوال نعم صابر،
و در اعطاء آن شاکر باشد.
تنبیه است بر آنکه آنچه آدمی مییابد در دنیا از نعم و نقم به مثابه نمونه آن چیزي است که دریابد « مسّ » و « اذاقه » نکته: در لفظ
آن را در آخرت.
ایضا اشعار به آنکه انسان به ادنی چیزي در سرکشی و ناسپاسی واقع شود، چه ذوق ادراك طعم، و مسّ مبدأ وصول است.
[سوره هود ( 11 ): آیه 11 ] ... ص : 30
( إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ ( 11
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا: مگر آنان که شکیبائی نمودند در محنت و بلا و تسلیم شدند به قضا. وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و بجا آوردند کارهاي
نیکو یعنی به وسیله اداي واجبات و مستحبات و پرهیز از محرمات و مکروهات وظائف شکرگزاري و سپاسداري را در نعمت و
راحتی به تقدیم رسانیدند. أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَ بِیرٌ: آن گروه متصفه شکر و بصیر، مر ایشان را است به خاصه آمرزش
گناهان، و مزدي بزرگ که اقل آن بهشت و رضاي الهی و کمال تقرب به درگاه سبحانی
ص: 31
است.
تنبیه: آیات الهیه و مواعظ سبحانیه هر یک در مقام خود یک نوع دستور کاملی است براي درك سعادات ابدیه، مشروط بر اینکه
گوش دل فراداشته و نصایح خالق مهربان را پذیرفته در عمل بدان کوشش نماید و نتیجهاي از عمر عزیز گرانبها دریابد. بزرگی
گوید: مردمان چهار صنفند: عاقل، ناقص، سفیه، دیوانه. آنکه عاقل است عمر خود را ضایع نکند و مال خود را به آخرت برد. آنکه
ناقص است در این کارها تقصیر کند. آنکه سفیه است بار معصیت را بر دوش کشد. آنکه دیوانه است عمر و مال را ضایع و به بلاء
صفحه 30 از 241
عصیان مبتلا شود.
استثناء از انسان است، زیرا مراد به آن جنس و چون محلّی به لام واقع شده مفید استغراق است. و « إِلَّا الَّذِینَ » : نکته ادبیه: قوله تعالی
«1» . بنابر قول اکثر که مراد انسان در آیه را کافر دانند، به جهت سبق ذکر استثنا را منقطع دانند
[سوره هود ( 11 ): آیه 12 ] ... ص : 31
فَلَعَلَّکَ تارِكٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ
( شَیْءٍ وَکِیلٌ ( 12
شأن نزول: ابن عباس نقل نموده که کفّار عرب از تعصب و عناد نسبت به قرآن مجید، طریق استهزاء را داشته و از حضرت ختمی
مرتبت صلی اللّه علیه و آله آیات مقترحه تقاضا نموده. از جمله آنکه: چرا گنجی به تو ندادند؟ یا: اگر پیغمبر هستی کوههاي مکه
را طلا نما. یا: ملائکه نازل و در حضور ما شهادت به
__________________________________________________
1) بدین معنی که چون مراد از انسان در آیه قبل، کافران میباشند، پس افراد با ایمان از آنان نخواهند بود. چنین استثنایی را )
استثناي منقطع گویند.
ص: 32
رسالت تو دهند. حق تعالی براي رفع ملالت خاطر پیغمبر و تهیج آن حضرت در اداي رسالت و اعتنا ننمودن به رد و انکار جماعت،
فَلَعَلَّکَ تارِكٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ: پس شاید تو ترك کننده باشی برخی از آنچه وحی شده است به تو «1» : آیه شریفه نازل فرمود
یعنی آنچه مخالف رأي مشرکان است از سبّ آلهه آنان به جهت خوف رد و استهزاء ایشان. وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ: و تنگ شده سینه
تو از اذیت و تکذیب آنان، یا مقترحات ایشان. أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ: کراهت از اینکه گویند: چرا فرستاده نشده بر او گنجی
که انفاق بر مردم نماید، و بدان سبب تابع او شوند، چنانکه دأب سلاطین است.
أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ: یا چرا نیامد با او ملکی به جهت شهادت بر حقانیت او. إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ: جز این نیست که تو ترسانندهاي از مخالفت
و عذاب ما، و بر تو فقط همین انذار است و تقصیر در آن نمیکنی. پس چرا از رد و انکار آنها تنگدل شوي. وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ
وَکِیلٌ: و خداي تعالی بر هر چیزي حافظ است.
جلب فرماید نفع را به او، و دفع نماید ضرر را از او. یا کارگزار کسی که کار خود را به او واگذارد و نگاه دارد آنکه خود را به او
سپارد. پس توکل بر ذات احدیت نما و از گفت و شنود هر حسود و عنود باك مدار.
تبصره: برهان اقامه شده به عصمت انبیاء از مطلق گناه و خطا و سهو و نسیان، از اول عمر تا آخر. از جمله:
-1 اگر پیغمبر معصوم نباشد هر آینه منتفی شود فایده بعثت. و لازم باطل باشد، پس ملزوم نیز باطل خواهد بود. بیان ملازمه آنکه به
احتمال صدور معصیت، وثوق و اطمینان به صحت قول او حاصل نشود، به سبب امکان دروغ عمدا یا سهوا. و چون وثوق سلب
گردد، کسی امر و نهی او را اطاعت نکند. پس فایدهاي در ارسال نباشد، بلکه عبث و لغو، و آن از ذات حکیم علی الاطلاق محال
است.
2 -
ل
و
ص
ح
ض
ر
غ
ی
ن
ا
ح
ب
س
ف
و
ق
و
م
ت
س
ا
رب ت
م
ص
ع
ر
ب
م
غ
ی
پ
و
ه
ب
ي
ا
ف
ت
ن
ا
ن
آ
__________________________________________________
1) در تفسیر مجمع ج 5 ص 146 گفته. )
ص: 33
صفحه 31 از 241
نقض غرض لازم آید. لکن نقض غرض سبحانی ممتنع است، نتیجه دهد که عصمت پیغمبر واجب باشد. بنابراین آیه شریفه اولا:
تأکید و شدت اهمیت و عظمت مقام را رساند که به سبب مقالات فاسده کفار باك مدار. ثانیا: نهی از ترك امري لازم ندارد وقوع
آن را، بلکه ترغیب بر آن، و ناامیدي غیر است از ترك آن، چنانچه متعارف است نسبت به کسی که نهایت انقیاد و اطاعت را در
اوامر و نواهی دارد، گویند شاید تو بعض اوامر را ترك کنی به جهت اعلام غیر که این شخص چنان استقامت دارد که هر قدر
سعی کنند ابدا ترك امري از او صادر نگردد. ثالثا: عیاشی از زید بن ارقم روایت کند که جبرئیل نازل شد بر پیغمبر صلّی اللّه علیه و
آله به ولایت علی علیه السّلام عشیه عرفه. پس بر حضرت، امر سخت شد از ترس تکذیب منافقین. پس خواند قوم را و من هم بودم.
استشاره نمود در آن براي قیام به آن در موسم. ندانستیم چه بگوئیم در آن و حضرت گریان شدند. جبرئیل عرض کرد: آیا جزع
کنی از امر الهی؟ حضرت فرمود: نه چنین است و لکن به تحقیق عالم است پروردگار من آنچه به من وارد شد از قریش وقتی که
اقرار نکردند به رسالت من، تا امر فرمود مرا به جهاد آنان و فرود آورد لشگر از آسمان و نصرت نمودند مرا. پس چگونه اقرار کنند
«1» .«... فَلَعَلَّکَ تارِكٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ » : به علی علیه السّلام بعد از من. جبرئیل بازگشت و آیه شریفه را نازل فرمود
[سوره هود ( 11 ): آیه 13 ] ... ص : 33
( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 13
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ: بلکه میگویند کافران که محمد صلّی اللّه علیه و آله بافته
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر عیاشی ج 2 ص 141 )
ص: 34
حق تعالی براي الزام آنان در جواب فرماید: «1» . و افترا نموده، آنچه را که گوید به من وحی شده یعنی قرآن را از پیش خود ساخته
قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ: بگو: پس بیاورید ده سورهاي مثل قرآن در فصاحت و بلاغت و حسن نظم در حالتی که بافته و
ساخته شما باشد. حاصل آنکه زعم شما آن است که قرآن را نزد خود میتوان بافت شما که در فصاحت مهارت کامل دارید، انشا
کنید کلامی مثل قرآن. وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ: و بخوانید براي معاونت و مساعدت بر معارضه هر که را قدرت دارید. از
غیر خداي تعالی، تا به هیئت اجتماعیه در مقام معارضه برآئید. إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ: اگر هستید راستگویان در ادعا که قرآن مفتري و
مختلق است.
برهان: بر صاحبان دانش از طرز کلام، و ارباب بینش از خواص و عوام، ظاهر و هویدا است که سبک آیات معجز نظام خالق الانام
معلوم است که قائل آن کمال اعتماد و نهایت وثوق را به آن داشته و شواهد اعجاز از انجام و آغاز آن به وجوه متعدده گواهی
باشد اما:
-1 در مقام تحدّي به یک آیه اکتفا نفرمود که مبادا در جنب آیات کثیره مستهلک و به نظر نیاید.
-2 آنکه همه را در یک سوره و یک جا جمع ننموده بلکه در مواضع عدیده به اقسام مختلفه ذکر فرموده تا خواننده همیشه متذکر و
فراموش نکند.
-3 آنکه در تحدّیات آیات متشابهه و کلمات مجمله قرار نداد بلکه تمامی صریح الدلالهاند بر اصل مدعا.
-4 آنکه امر نفرمود قرآن را در صندوق نهند و آن را به همه کس ندهند، مانند یهود و نصارا که کتب اصلی را مخفی دارند.
-5 آنکه عجز خلق را اختصاص به زمانی دون زمانی نداد بلکه به لفظی که دلالت بر تأیید دارد، نفی تمکن و اقتدار از اتیان به مثل
آن را نمود و صریحا به نداي بلند در جامعه عالم اعلام فرمود که تا روز قیامت اگر تمام جن و انس جمع
صفحه 32 از 241
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 147 )
ص: 35
شوند براي آوردن یک سوره مثل قرآن، هر آینه عاجز باشند با آنکه عجز در زمان ادعا اثبات مدعا را مینمود.
-6 آنکه عجز را تخصیص به تمام قرآن نداد، بلکه اتیان به ده سوره سهل است به یک سوره هم اکتفا نمود. بدیهی است اتیان به
تمام قرآن اشکل از اتیان یک سوره باشد. انتقال از اشکل به اسهل را جهتی بجز اطمینان به عدم تمکن هیچ نیست.
-7 آنکه سوره را تخصیص نداد به سورههاي مشتمله بر آیاتی که فصحا اعتراف به عجز و آن را در اعلی درجه فصاحت و بلاغت
دانستند. بلکه فرمود:
همه آن کلام خدا باشد هر سوره میخواهید مثل آن را بیاورید.
-8 آنکه اذن عام داد در مساعدت و معاضدت بر معارضه به هر که میخواهید و هر چه توانید. پس وقتی ظاهر شد عجز شما در
حال انفراد و اجتماع هر آینه اعجاز قرآن مسلم و نبوت آورنده آن محقق شود.
[سوره هود ( 11 ): آیه 14 ] ... ص : 35
( فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ( 14
فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ: پس اگر اجابت نکردند این کفّار شما مؤمنان را به اتیان ده سوره مثل قرآن براي معارضه. یا خطاب به پیغمبر و
ضمیر جمع براي تفخیم شأن آن حضرت است. یعنی: اگر اجابت ننمودند تحدّي تو را به قرآن به آوردن ده سوره مثل آن. یا خطاب
به مشرکین است، یعنی: پس اگر اجابت نکردند شما را کسانی که به مساعدت و معاونت طلب نمودید، مهیا نساختند براي شما
معارضه را، هر آینه البته اقامه حجت بر شما شده و اعجاز قرآن ظاهر
ص: 36
فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ: پس بدانید جز این نیست که نازل شده قرآن به علم خاصّه الهی و کسی دیگر بر آن قادر «1» . آمده
نیست. یا بدانید که خداي تعالی عالم است به قرآن، و آگاه شوید که قرآن حق است و منزل از جانب او.
یا بدانید قرآن به علم ازلی الهی تألیف یافته در اعلی درجه، و احدي قادر بر معارضه آن نخواهد بود. و آن علم به مصالح و حکم
بندگان است در معاش و معاد تا انقراض عالم دنیا. بنابراین ثابت باشید بر علم و یقین به شأن قرآن. وَ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: و استقامت
ورزید در توحید، به این که نیست در عالم وجود خدائی مستحق پرستش و ستایش مگر ذات اقدس الهی که عالم است به آنچه غیر
او نداند و قادر است به آنچه غیر او نتواند. فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ: پس آیا هستید شما ثابت بر اسلام؟ (ممکن است استفهام به داعی امر
باشد) یعنی ثابت باشید بر اسلام، چون اعجاز قرآن نزد شما محقق و مسلم آمد.
تنبیه: آیه شریفه دلیل واضحی است بر اعجاز قرآن. زیرا چون ثابت شد که حضرت نبوي صلّی اللّه علیه و آله بعد از سبّ الهه آنان
و ایعاد به کشتن و اسیري در مقام تحدّي برآمد و به تواتر مسلّم است که ایشان حریصترین مردم بودند در ابطال امر قرآن به حدي
که بذل مال و جان نمودند، و اگر به اتیان سورهاي مثل قرآن قادر بودند، هرآینه عدول به حرب و قتل و امور شاقه نمیکردند و این
اقوي دلیلی است بر عجز ایشان. چه با قدرت بر معارضه به چنین امر آسانی اقدام مینمودند.
نوعی است از تهدید نسبت به مسلمانان بدین تقریر که وقتی مبین شد براي شما صدق قول حضرت « فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ » : تبصره: قوله
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و زیاد گردید بصیرت و اطمینان و طمأنینه، هرآینه واجب شد بر شما زیادتی در اخلاص و طاعت و
تسلیم امر سبحانی. از کلام بزرگان است: خوشا به حال کسی که عبادت خداي را نماید و غیر را منظور ندارد به سبب آنچه بیند از
صفحه 33 از 241
زخارف دنیا و مشتهیات آن. و فراموش نکند ذکر الهی را به قلب و لسان به
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع ج 5 ص 147 )
ص: 37
سبب آنچه بشنود از صداي ملاهی و لذات دنیا و شبهات مضله و آراء فاسده. و محزون نشود به آنچه عطا شده به غیر، از اسباب
زندگانی.
[سوره هود ( 11 ): آیه 15 ] ... ص : 37
( مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ ( 15
بعد از آن تهدید و توعید فرماید کسی را که همّتش مقصور بر زینت دنیا و به سبب عناد و لجاج، معرض از دین باشد: مَنْ کانَ
یُرِیدُ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها:
هر کسی که از پستی همت بخواهد زندگانی دنیا و آرایش آن را، و خوشی و بهجت آن را در مقابل کارهاي نیکوي خود، و
مراد از این جماعت منافقان یا یهود و نصاري و یا آنکه عام است جمیع مردمان را. یعنی: «1» . نخواهد آخرت و سعادت باقی را
هرکس که اعمال حسنه را وسیله حطام دنیاي دنیّه و زینت عاجله آن گرداند، و صرف نظر از رضاي الهی و ثواب اخروي نماید.
نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها: وفا و ادا کنیم تامّ و کامل جزاي اعمالشان را در دنیا، از صحت و ریاست و وسعت رزق و کثرت اولاد و
امنیت بلاد. وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ: و ایشان در دنیا کم و کاسته نشوند از جهت مزد دنیوي.
حاصل آیه شریفه آنکه: کفار و منافقین و منکرین مبدأ و معاد، آنچه کار خیر نمایند در دنیا از احسان به فقرا و صله رحم و حفر
قنوات و ایجاد نهرها و احداث پلها و تعمیر جادهها و غیره، نظر به اینکه خداوند منّان عمل هیچ عاملی را ضایع نفرماید و به سبب
،«2» کفرشان در آخرت نصیبی نخواهند داشت لذا جزاي آنها را از نعم دنیا به آنها عطا فرماید کاملا. نزد بعضی مراد اهل ریا هستند
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع ج 5 ص 148 )
2) مصدر سابق. )
ص: 38
زیرا کسی که عمل خیري نماید به قصد ریا، نمیباشد براي عمل او ثوابی در آخرت. در کافی شریف به حذف اسانید از علی بن
سالم گوید: شنیدم حضرت صادق علیه السّلام فرمود: قال اللّه عزّ و جلّ: انا خیر شریک، من اشرك معی غیري فی عمل عمله لم
اقبله الّا ما کان خالصا. فرمود خداي عز و جل: من خوب شریکی هستم، زیرا ذات اقدسش غنی علی الاطلاق است و قبول شرکت،
کسی نماید که محتاج باشد. یا آنکه محسن باشد به شرکاء و واگذارد عمل را به آنان. لذا فرماید: کسی که شریک نماید غیر را با
«1» . من در عملی که بجا آورد، قبول ننمایم آن را مگر خاصّ و خالص باشد
[سوره هود ( 11 ): آیه 16 ] ... ص : 38
( أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ( 16
أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ: آن جماعت مذکوره آنانند که نباشد ایشان را، فِی الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ: در قیامت بهره و نصیبی مگر آتش
جهنم. چه ایشان استیفاي مزدي را که صور افعال حسنه مقتضی آن است نمودهاند و نیات فاسده و قصد باطله ایشان که موجب
صفحه 34 از 241
عذاب و عقوبت است باقی مانده، لا جرم بدیشان بازگردد بدون هیچ ظلمی. وَ حَبِطَ ما صَ نَعُوا فِیها: و تباه گشت آنچه کردهاند در
دنیا و مستحق نشدند بر آن ثواب را. چه ثواب منفرع بر اخلاص و ایشان در عمل مخلص نبوده و بر وجه ریا بر آن اقدام نموده. وَ
باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ: و نابود و ناچیز است در واقع آن اعمالی را که بجا میآوردند براي ذات احدیت الهی.
تذکره: مؤمن نباید به سبب بعضی پیشآمدهاي ناگوار افسرده شود. زیرا
__________________________________________________
. 1) اصول کافی ج 2 ص 295 ، و بحارج 70 ص 243 )
ص: 39
به هر مقدار ناملایم البته باعث تخفیف گناه او شده تا مستحق نعم ابدیه الهیه گردد. به عکس کافر چنانچه آثار خیریه از او ظاهر
آید تلافی آن به اقبال نعم دنیویه شود تا به کلی از سعادات باقیه محروم باشد. چنانچه به سند صحیح در کافی شریف، معاویۀ بن
وهب از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله که فرمود خداوند عز و جل: نیست بندهاي که
اراده نمایم به سبب ایمانش او را در بهشت داخل نمایم و عملی حسنه نداشته باشد که تکفیر معاصی او شود و مستحق جزا باشد،
مبتلا نمایم بدنش را به بلا. چنانچه کفاره گناه او نشود، سکرات مرگ را سخت کنم تا بدون گناه به بهشت درآید. و هیچ بندهاي
نباشد که بخواهم به سبب کفرش او را به جهنم وارد سازم و اعمال خیري هم نموده، در مقابل صحت بدنی او را عطا چنانچه وافی
نباشد ایمن از سلطان، و الّا وسعت رزق بر او شود، و الّا موت بر او آسان گردد تا اینکه بیاید محضر الهی و حسنهاي نداشته باشد و
«1» . داخل جهنم شود
[سوره هود ( 11 ): آیه 17 ] ... ص : 39
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَ ۀً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ
( فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ ( 17
بعد از آن حال مؤمن مخلص را که افعال و اقوال او محض قربت، و بر منافق مرائی مزید امتیاز را دارد بیان میفرماید.
__________________________________________________
. 1) اصول کافی، جلد 2، کتاب الایمان و الکفر، باب تعجیل عقوبۀ الذنب، صفحه 447 ، حدیث 12 )
ص: 40
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ: (استفهام به داعی تقریر است) یعنی آیا پس کسی باشد بر حجّت و برهانی از پروردگار خود که او را
دلالت کند به طریق ثواب. مراد به بیّنه در این جا قرآن و صاحب آن پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله است. نزد بعضی مراد مؤمنین
«1» . اصحاب پیغمبر، یا هر محقّ بدین حق است
وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ: و از پی درآید حجت او را، که برهان عقلی است، گواهی از جانب الهی که شهادت به صحت آن دهد. مراد
شاهد، خداي تعالی یا جبرئیل، یا علی ابن أبی طالب علیه السّلام چنانچه روایت کافی از حضرت کاظم علیه السّلام و حضرت رضا
حاصل آیه شریفه آنکه: آیا کسی که بر حجتی باشد از جانب الهی و «2» . علیه السلّام: مراد به شاهد امیر المؤمنین علیه السّلام است
با شاهد سبحانی، برتر و بالاتر است یا کسی که طالب زینت دنیا و عمل را به ریا نماید. و مسلما نزد عقل و عقلا، طالب سعادت
دینیه و رضاي الهیه، اولی و احقّ خواهد بود و وجدان منصف هم این مطلب را شاهد صادقی است.
حضرت علی علیه السّلام است: « شاهد » حضرت رسالت، مراد « بیّنه » تبصره: احادیث بسیار از خاصه و عامه وارد شده که مراد
-1 خوارزمی مشتهر به صدر الائمه، در مناقب خود نقل نموده که:
صفحه 35 از 241
عمرو عاص در جواب نامه معاویه نوشت که: اي معاویه تو میدانی خداوند در قرآن آیاتی در شأن علی بن ابی طالب علیه السّلام و
أَ فَمَنْ کانَ » و « إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ » و « یُوفُونَ بِالنَّذْرِ » فضایل او نازل فرموده که هیچکس در آنها با او شریک نیست، مثل آیه
.« عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ
-2 ثعلبی در تفسیر خود سه روایت در تفسیر این آیه نقل نموده که مراد به شاهد تالی حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله حضرت
علی علیه السّلام است.
-3 ابراهیم حموینی در فرائد السمطین به چهار سند روایت نموده.
4 -
ن
ب
ا
س
ا
ب
ع
و
رب ا
ج
و
و
ب
أ
ي
ر
ت
خ
ب
ل
ا
ه
ت
ف
گ
ه
ک
:
ن
ی
ا
ه
ی
آ
ص
و
ص
خ
م
ت
س
ا
ه
ب
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 150 )
. 2) اصول کافی، ج 1، کتاب الحجّۀ ص 190 ، حدیث 3 )
ص: 41
علی بن أبی طالب علیه السّلام و هیچکس از صحابه با او شریک نیست.
-5 واحدي در وسیط.
-6 طبري و نظیري و حماد بن سلمه از انس بن مالک.
-7 ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه به دو سند نقل نموده.
-8 فخر رازي در تفسیر کبیر تصریح نموده که مراد به شاهد که از خود رسول خدا و بعض از او است، علی بن ابی طالب میباشد و
المراد منه تشریف هذا الشّاهد بانّه بعض من محمّد صلّی اللّه علیه و آله.
امیر المؤمنین علیه السّلام است. « شاهد » رسول خدا، و « بیّنه » -9 حافظ ابو نعیم در حلیۀ الاولیاء روایت نموده و مسلم داشته که مراد
علی علیه « شاهد » -10 ابن مغازلی به ده سند، و موفق بن احمد به چهار سند، و ابراهیم بن محمد به هفت سند نقل نمودهاند که مراد
«1» . السّلام است
برهان: در مقام استدلال گوئیم: ظاهر آیه شریفه آنکه خداوند متعال توبیخ و ملامت منافقین و کفار، چنانچه سیاق آیات شریفه قبل
است میفرماید: آیا کسی که بر بیّنه و معجزات از جانب پروردگار است که نفس مقدسه حضرت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله است
و کسی که تلو در بعد او است شاهد و گواهی که از خود او باشد، حال ایشان از کفار و منافقین از دنیاپرستان مساوي خواهد بود، و
یا مراد آن (من جنسیه یا بعضیّه یا بدلیّه) است. « وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ » در آیه « من » لفظ
و علی أيّ حال، آن شاهد تالی بعد رسول ظاهر بلکه نص در بعدیت بلافصل است، چه آنکه تلو شیء، ما بعد بلافصل شیء را
گویند. و حاصل معنی آنکه شاهد و گواهی تالی در بعد رسول یا از جنس رسول یا بعض رسول یا بدل رسول است، و از بدیهیات
است که تالی بلافصل رسول که از جنس رسول یا بدل رسول است، البته خلیفه بلافصل حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله خواهد
بود. و اگر مراد تالی در فضل باشد، باز دلالت بر امامت دارد، زیرا تفضیل مفضول بر فاضل قبیح است عقلا، و نیز دال است بر
عصمت آن حضرت، زیرا به شهادت
__________________________________________________
1) این روایات را در تفسیر برهان ج 2 ص 214 و کتاب غایۀ المرام باب 128 به همین ترتیب آورده. )
ص: 42
یک نفر، هرگاه معصوم نباشد، مدعا ثابت نشود.
صفحه 36 از 241
بعد از آن در صفت تورات که شاهد بر حقیقت قرآن و پیغمبر آخر الزمان است میفرماید:
وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی و پیش از قرآن یا پیغمبر آخر الزمان علیه صلوات اللّه الملک المنان کتاب موسی علیه السّلام بود که مصدق
قرآن و مبشر سید پیغمبران است. إِماماً وَ رَحْمَۀً: در حالتی که آن تورات پیشوا بود مر اهل دین را و سبب بخشایش و واسطه فیض
الهی بود مر صاحبان یقین را در دنیا و آخرت. أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ: آن گروه صاحب بینه الهی ایمان میآورند به قرآن یا پیغمبر صلّی
اللّه علیه و آله. وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ: و هر که کافر شود به قرآن یا پیغمبر آخر الزمان، مِنَ الْأَحْزابِ: از گروهها و ملل متفرقه یهود و نصاري
و مشرکین و منحرفین از دین مبین و دشمنان سیّد المرسلین بتمامه، فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ: پس آتش جهنم وعدهگاه و بازگشت و مقر او
است و لا محاله بدو خواهد رسید.
ابو موسی اشعري روایت نموده از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله که فرمود: لا یسمع بی احد من الامّۀ لا یهودي و لا نصرانیّ ثم لم یؤمن
یعنی: هیچ یهودي و نصرانی نباشد که نام من شنود و ایمان نیاورد مگر آنکه از اهل جهنم باشد. ابو «1» . بیالّا کان من اصحاب النّار
وَ مَنْ یَکْفُرْ » موسی گوید: من با خود اندیشه نمودم که این را پیغمبر از قرآن میگوید، طلب آن باید کرد. این آیه به یادم آمد که
گفتم: صدق اللّه و صدق رسول اللّه. « بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ
فَلا تَکُ فِی مِرْیَۀٍ مِنْهُ: خطاب به پیغمبر و مراد امت است، یعنی پس مباش اي مکلف یا اي انسان یا اي شنونده در شک از این موعد
از امر پروردگار یا در انزال قرآن. عیاشی از حضرت صادق علیه السّلام در تأویل این آیه روایت نموده که مباش در شک ولایت
إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ: بدرستی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله یا قرآن حق است از جانب پروردگار تو. یا خبري که تو «2» . علی السّلام
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 150 )
. 2) تفسیر عیاشی ج 2 ص 142 )
ص: 43
را آگاه کردهاند حق است از جانب خداوند سبحان. وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ: و لکن بیشتر مردمان ایمان نمیآورند به پیغمبر یا
«1» . قرآن و تصدیق نمیکنند حقانیت آن را به جهت کمی تدبر و تأمل و زیادتی انکار و لجاج
[سوره هود ( 11 ): آیه 18 ] ... ص : 43
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَ ذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُ ونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَ ذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَۀُ اللَّهِ عَلَی
( الظَّالِمِینَ ( 18
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَی اللَّهِ کَذِباً: و کیست ظالمتر، یعنی هیچکس ستمکارتر نیست از کسی که افترا کند و نسبت دهد بر خداي
تعالی دروغی را از انکار وحی و اثبات شریک و ساختگی بودن قرآن. أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ: آن گروه افترا کنندگان عرضه
خواهند شد در موقف بر محضر پروردگار، به این وجه که تمام خلائق آنها را ببینند و اعمالشان را سؤال و ایشان را بر آن مجازات
نمایند. وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ: و میگویند گواهان، مراد حفظه اعمال و کرام الکاتبین یا پیغمبر براي هر امتی یا شهداي هر عصري از ائمه
یا اعضاء و جوارح ایشان شهادت دهند که: هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ: «2» معصومین
این جماعت کسانیند که از فرط عناد و انکار، دروغ گفتند بر پروردگار خود. یا تکذیب نمودند رسل الهی را و نسبت دادند به
ساحت کبریائی سبحانی، ناشایستگیها. أَلا لَعْنَۀُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ: آگاه باشید لعنت و دوري از درگاه قرب حق است بر کافران. این
تهویل عظیم است از آنچه احاطه کند آنها
__________________________________________________
صفحه 37 از 241
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 150 )
2) مدرك اخیر. )
ص: 44
را از عظم عذاب و الم عقاب در روز حساب به جهت ظلم ایشان به نفس خود به کذب و افتراي بر خداوند متعال.
[سوره هود ( 11 ): آیه 19 ] ... ص : 44
( الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ ( 19
بعد از آن وصف ایشان را بیان فرماید:
الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ: آنان که باز میدارند مردمان را از راه خدا یعنی دین اسلام و پیروي قرآن و متابعت سید انام که طریق
موصل است به رحمت نامتناهی الهی بوسیله اطماع و تهدید و اسباب گمراهی و القاء شبهات و وادار نمودن به ملاهی و مناهی و
غیره. وَ یَبْغُونَها عِوَجاً: و طلب میکنند براي راه حق، کجی و بازگشتی را به تدلیس و مکر و شیطنت و کتمان حق در هر عصري. وَ
هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ کافِرُونَ: و حال آنکه ایشان به قیامت و بعث و نشور و ثواب و عقاب، ایشان کافر و منکر هستند.
نکته: تکرار ضمیر جهت تأکید کفر آنهاست به آخرت و شدت انکارشان به قیامت.
علی بن ابراهیم قمی فرماید: اینها کسانیند که ظلم کردند آل محمد علیهم السّلام را، و منع کردند ایشان را از راه خدا که حق امامت
«1» . ایشان باشد و طلب نمودند آن امامت را در غیر ایشان
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر علی بن ابراهیم قمی ج 1 ص 325 )
ص: 45
[سوره هود ( 11 ): آیه 20 ] ... ص : 45
أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ وَ ما کانُوا
( یُبْصِرُونَ ( 20
أُولئِکَ لَمْ یَکُونُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ: آن جماعت متّصف به صفات مذکوره نیستند عاجز کننده مر خداي تعالی را در زمین از
عذاب خود به فرار نمودن، هرگاه اراده فرماید عذاب ایشان را: مانند دشمنی که فرار کند از کسی که بیابد او را هرجا که باشد.
تخصیص ذکر زمین با اینکه به هر حال در قبضه قدرت الهی هستند، به جهت آنست که زمین محل فرار بشر و پناه آنان باشد هنگام
«1» . مخاوف، کأنّه حق تعالی نفی فرموده از این جماعت مأوي و ملجأ و مانع را از عذاب قهر سبحانی
وَ ما کانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ: و نیست مر ایشان را غیر از خداي تعالی هیچ دوستانی که عقوبت الهی را از آنها باز دارند، و
و لکن تأخیر عقوبت «2» ، ناصري ندارند تا آنها را یاري کند در دفع مکاره و شدائد دنیا اگر حق تعالی اراده فرماید ابقاي آن را
ایشان نمود تا روز قیامت به جهت آنکه شدیدتر و سختتر خواهد بود. یُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ: افزوده شود براي آنها عذاب، یعنی
زِدْناهُمْ » اکتفا نشود به عذاب کفرشان، بلکه عقاب سایر معاصی از اضلال و اغواي مردم هم زائد شود، چنانچه در آیه دیگر فرموده
یا آنکه هر زمان قسمی از عذاب بر آنها وارد گردد، در عقب آن نوعی «3» « عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 151 )
صفحه 38 از 241
2) مدرك سابق. )
. 3) سوره نحل، آیه 88 )
ص: 46
مثل آن یا سختتر طاري شود تمام به استحقاق است نه جزاف. یا زیاد شود عذاب رؤسا به سبب کفرشان و منع مردمان از راه حق و
دعوت به باطل و کتمان.
این عذاب و زیادتی آن به جهت آن است که: ما کانُوا یَسْتَطِیعُونَ السَّمْعَ:
نبودند که توانائی داشته باشند شنیدن حق را، زیرا به سوء اختیار خود متنفر و دور گردند از آیات الهی. وَ ما کانُوا یُبْصِ رُونَ: 1- و
نبودند که ببینند آیات سبحانی را، چه توجه و التفات به آن نداشتند. 2- به سبب کراهت طبع آنها از شنیدن کلمات الهی و اعراض
آنها، مانند کسی بودند که اصلا شنوائی ندارد، و در این صورت دیدن بینا هم فایده نداشت، به جهت عدم تدبر و تفکر، کأنّه به
منزله کسی که قوه بینائی ندارد. 3- چون غرض از شنیدن و دیدن آیات و حجج سبحانی، شنوائی و بینائی قلب است به تأمل و تعقل
و ترتب آثار نافعه بر آن، و این منکرین و معاندین به سوء اختیار، هشیاري و آگاهی قلب را محجوب نمودند.
در اینجا نافیه نباشد بلکه جاري مجراي قول عرب است (لأواصلنّک ما لاح نجم) « ما » - لا جرم کر و کور واقعی محسوب باشند. 4
بنابراین معنی آنکه:
«1» . ایشان معذبند مادامی که حیات دارند
تنبیه: این مطلب مسلم آمده که عبرت و اعتبار به آیات الهی عموم لفظ است نه خصوص سبب. بنابراین آیه شریفه گرچه در شأن
آن جماعت معاندین زمان پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله نازل شده، لکن شامل خواهد بود تا روز قیامت کسانی را که منع کنند و باز
دارند مردمان را از راه خدا و اسلام و قرآن، و به تدابیر و تدلیسات گمراه و منحرف سازند ایشان را از سنت خاتم انبیا صلّی اللّه علیه
و آله و میل دهند آنان را به کیش و آئین غیر حق، هر آینه داخل در این جماعت، و در عذاب آنها شریک خواهند بود. (فتأمّل ایّها
العاقل).
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
ص: 47
[سوره هود ( 11 ): آیه 21 ] ... ص : 47
( أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ ( 21
أُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ
: آن گروه مذکوره کسانیند که زیانکار نمودند نفسهاي خود را به جهت آنچه بجا آوردند از افعالی که مستحق عقاب شدند، پس
وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ «1» . هلاك گشتند و زیانکاري نفس اعظم تمام ضررهاست، زیرا عوضی نخواهد داشت
: و گم شد و از دست رفت آنچه را که بودند افترا مینمودند از توسل به غیر خداوند سبحان. یا ضایع شد آنچه را که تحصیل و
کوشش در آن مینمودند و جز خسران چیزي براي آنها باقی نماند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 22 ] ... ص : 47
( لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ ( 22
صفحه 39 از 241
لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِی الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ: بیشک و شبهه ایشان در سراي آخرت و قیامت، ایشانند زیانکارترین تمام زیانکاران. چه غیر
خداي تعالی را منظور نظر داشته، به علاوه اقدام در مخالفت الهی و جدیت در اضلال و گمراهی نموده، بکلی خود را از رحمت
واسعه سبحانی محروم داشتند لا جرم خسران اخروي و عقاب ابدي عاید ایشان گردید.
عبرت: اي عاقل غافل، پرده غفلت از دیده بصیرت بگشا و از شکاف هر در و دیوار سیر اعتباري نما. اگر به گلشن تواریخ و آثار
گذشتگان به قدم هوشمندي بگذري و بر گلهاي تبدلات و تلونات اوضاع و اطوار جهان بوقلمون به دیده
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
ص: 48
عبرت بنگري، هر آینه از خواب غفلت بیدار، و اگر بیداري، هوشیار شوي که مخالف منعم حقیقی، سر انجام بدي خواهد داشت.
بنابراین تا وقت باقی است تدارك نما.
[سوره هود ( 11 ): آیه 23 ] ... ص : 48
( إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّۀِ هُمْ فِیها خالِدُونَ ( 23
چون مقدم شد ذکر کفار و ایعاد الهی مر ایشان را به عذاب، در عقب آن ذکر مؤمنین و وعده آنها را به ثواب بیان میفرماید:
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا: بتحقیق آنان که ایمان آوردند به وحدانیت الهی و تصدیق نمودند حضرت رسالت پناهی را. وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و
بجا آوردند کارهاي شایسته را از واجبات و مستحبات و اوامر سبحانی. وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ: و توبه و انابه و تضرع نمودند بسوي
و از ماسواي او منقطع گردیدند. «1» پروردگار خود. یا مطمئن شدند به ذکر الهی، یا خشوع و خضوع کردند بدرگاه سبحانی
أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّۀِ: آن جماعت متصفه به صفات ثلاثه مذکوره، ملازمان بهشت هستند. هُمْ فِیها خالِدُونَ: ایشان در آن بهشت
دائم و جاوید باشند متنعم به نعم ابدي، و باقی به بقاي سرمدي.
مندرج است در تحت آن هر چه را که ایمان به آن واجب باشد از اعتقاد به خدا و پیغمبر و قرآن و معاد « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا » تنبیه: قوله
و آنچه کتاب و سنّت بیان فرموده.
دال است بر آنکه ایمان به تنهائی فایده ندارد، بلکه باید توأم با عمل صالحه مرضیه الهی باشد از واجبات « وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ » قوله
و مستحبات و
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 152 )
ص: 49
مکروهات و محرمات و مباحات.
اشاره است به آنکه اعمال صالحه فایده ندهد شخص را در آخرت مگر با احوال قلبیه از صدق و صفا و « وَ أَخْبَتُوا إِلی رَبِّهِمْ » قوله
خلوص نیت و صرف نظر از حیثیت و انقطاع به حضرت ربوبیت بعبارة اخري: در طاعات و عبادات، خشوع جوارح و خضوع قلب را
مراعات بنماید تا منظور نظر خاصه الهیه واقع شود، و لکن سلوك به چنین طریقهاي باید به دستور شرع انور باشد نه کیفیات مجعوله
رهبر.
[سوره هود ( 11 ): آیه 24 ] ... ص : 49
صفحه 40 از 241
( مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( 24
چون خداوند سبحان بیان فرمود امتیاز حال مؤمنان و کافران را عقلا، در عقب آن تفارق ایشان را حسا مبین فرماید:
مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ: مثل دو فرقه مؤمنین و کافرین، کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ: مانند کور و کر، وَ الْبَصِیرِ وَ السَّمِیعِ: و مانند بینا و شنوا میباشند. آیه
شریفه تشبیه فرموده کافر را به کور و به کر، در این که انتفاع نبرد بدین دو قوه در دیانت، یعنی از دیدن بینات الهی عبرت نیابد،
پس به منزله کور است و همچنین از شنیدن آیات سبحانی متنبّه نشود، پس به منزله کر باشد و لکن مؤمن مانند بینا و شنوا است،
زیرا منتفع گردد به حواس خود به سبب استعمال آنها در بهره و ثمره دینی. یا مراد جمع بین هر دو صفت باشد، یعنی تشبیه کافر به
کور و کر، و تشبیه مؤمن به کسیکه بینا و شنوا باشد در ترتب آثار.
وجه تشبیه: آنکه حق تعالی انسان را مرکب از جسد و روح خلق فرموده چنانچه براي جسد چشم و گوش است براي دیدن و شنیدن
اشیاء، همچنین براي روح هم چشم و گوش حقیقی است براي بینائی و شنوائی. و چون کسی در
ص: 50
ظاهر کور و کر شد هرآینه در کارها متحیر و راه بجائی نیابد، نمیبیند نوري را تا مهتدي شود، و نشنود صوتی را تا مستخلص
گردد. ایضا کسی که کور و کر باطنی شد، البته در ظلمات گمراهی و تباهکاري باقی ماند، نه به نور آیات راهی یابد، و نه به سماع
بیّنات سر انجام خوشی بدست آورد.
آنکه باطل را حق و حق را باطل شنود و بدان « اصم » . کسی است که حق را باطل و باطل را حق بیند « اعمی » : در بحر الحقایق فرماید
کسی است که گوش همتش به « سمیع » . کسی است که دیده بصیرتش به کحل (بی یبصر) جلا یافته باشد « بصیر » . عمل کند
گوشواره (بی یسمع) آراسته بود، هرکه توجهش به خدا باشد بینائی و شنوائی دارد، و هرکه به غیر او نظر است کور و کر واقعی
«1» . باشد
هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلًا: آیا مساویست حال کور و کر با حال بینا و شنوا در صفت و شباهت نزد عاقل، یعنی چنانچه مساوي نیست این دو
حالت مذکوره نزد عقلاء، همچنین مساوي نخواهد بود حال کافر و مؤمن. أَ فَلا تَذَکَّرُونَ: آیا پس پند نگیرید و تأمل نمیکنید در
«2» . این مثلها تا بدانید و آگاه شوید صحت آن را
تبیین: فایده تمثیل بسیار است از جمله: 1- الطف است به تسخیر وهم، و اقوي وسیلهاي است در جودت فهم. 2- رفع حجاب است
از مطالب معقوله خفیه، و بروز آنها در معرض محسوسات ظاهره. 3- چون اکثر مردم، مادّي، به حدي که ممکن نیست ادراك
براهین عقلیه و تجرید معانی متلبسه، لا جرم ضرب المثل به میان آمد تا بدین وسیله توجه یابند به مراتب کمالیه و برسند به حقایق
علمیه. 4- اشخاص متفطن و هوشمند از امثال، مطالب مهمه و نتایج کثیره استنباط نمایند، لذا یک قسمت کتاب مجید قرآنی مشتمل
بر ذکر قصص و امثال آمد.
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 414 )
. 2) تفسیر مجمع ج 3 ص 152 )
ص: 51
[سوره هود ( 11 ): آیه 25 ] ... ص : 51
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ ( 25
چون مقدم شد ذکر وعد و وعید و ترغیب و ترهیب، براي تأکید امر و تخویف قوم و تسلیه خاطر مبارك پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله
صفحه 41 از 241
بعضی از قصص انبیاء را بیان میفرماید. ابتدا به ذکر قصه حضرت نوح علیه السّلام:
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ: و هر آینه بدرستی که ما فرستادیم نوح پیغمبر را براي دعوت و ارشاد بسوي قوم خود، پس فرمود ایشان
را: إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ:
بتحقیق من شما را ترسانندهام آشکارا از عذاب الهی. یا بیان کنندهام موجبات عقاب سبحانی و وجه اخلاص را.
[سوره هود ( 11 ): آیه 26 ] ... ص : 51
( أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ ( 26
أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ: اینکه پرستش و ستایش مکنید مگر ذات یگانه حق متعال را، و ترك نمائید عبادت و اطاعت غیر خدا را. و چون
اهمّ تمام امور توحید است، لذا اول دعوت خود را اقرار به وحدانیت الهی قرار داد، و تهدید بر ترك آن نمود: إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ
عَذابَ یَوْمٍ أَلِیمٍ: بتحقیق من میترسم بر شما عذاب روزي را که ملولم است اگر مخالفت ورزید. تعبیر به لفظ خوف با آنکه عذاب
کفار مقطوع باشد، زیرا حضرت نوح علیه السّلام میدانست عاقبت آنها را از ایمان و کفر، لکن دعوت بدین طریق الطف در استدعا
«1» . و اقرب به اجابت باشد در غالب
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 155 - تفسیر تبیان، جلد 5، صفحه 538 )
ص: 52
چون تبلیغ نمود امر الهی را:
[سوره هود ( 11 ): آیه 27 ] ... ص : 52
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَکَ إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَري لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ
( فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ ( 27
فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ: پس گفتند اشراف و رؤسائی که کافر شده بودند از قوم نوح، به نوح علیه السّلام: ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً
مِثْلَنا: نمیبینیم تو را مگر بشري مثل ما. یعنی مزیتی که تو را تخصیص به نبوت و اطاعت تو را بر ما واجب گرداند، نمیبینیم. از
شدت نادانی، هیاکل بشري دیدند و از درك حقایق نبوي غافل ماندند، به گمان باطلی که پیغمبر باید از غیر بشر باشد، و حال آنکه
بعثت همجنس اصلح و از شایبه شبهه دورتر خواهد بود. بعلاوه با اشتراك در اکل و شرب و ظهور کمالات و خارق عادات، هر آینه
البته اولی باشد در متابعت.
وَ ما نَراكَ اتَّبَعَکَ: و ما نمیبینیم تو را پیروي کرده باشند، إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ: مگر کسانی که ایشان فرومایگان و پست
طبعانند که در بدو امر تابع شدند، یعنی به تو ایمان آوردند بیتفکر و تأمل. یا متابعان تو را هر که نظر نماید در بادي الرأي ایشان را
به صفت رذالت و پست طبعی مشاهده کند، و حال آنکه اگر چشم بصیرت داشتی آنها را به بلند همتی و عالی طبعی شناختی زیرا
قبول نصیحت عاقل و پیروي مربی کامل را حکم عقلی باشد. ایضا چون دانستند که زینت دنیوي فانی است، لذا دست از آن
برداشته همت خود را به عبادت حق که سرمایه نعم باقیه اخرویه است مصروف داشتند، لا جرم به فقر و
ص: 53
فاقه و مسکنت سلوك نمودند. وَ ما نَري لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ: و نمیبینیم شما را یعنی تو و پیروان تو را بر ما افزونی از کثرت مال و
جاه و منزلت در دنیا به شرف و حسب تا بدان سبب تصدیق نبوت و پیروي تو باید کرد. بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ: بلکه گمان میبریم شما
صفحه 42 از 241
را دروغگویان اما تو در ادعاي نبوت و تابعان تو در تصدیق متابعت.
اوّلی از بدء به معنی الابتداء، یعنی ما که به اول «1» . ابو عمرو و نصر به همزه قرائت و بقیه بیهمزه « بادِيَ الرَّأْيِ » نکته: قوله تعالی
رأي اندیشه میکنیم چنین میبینیم و میدانیم. دومی از بدا به معنی ظهر، یعنی به ظاهر رأي تابع شدند نه رأي سدید.
[سوره هود ( 11 ): آیه 28 ] ... ص : 53
( قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانِی رَحْمَۀً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ ( 28
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ: حضرت نوح علیه السّلام در جواب فرمود: اي قوم مرا خبر دهید. إِنْ کُنْتُ عَلی بَیِّنَۀٍ مِنْ رَبِّی: اگر من باشم بر
حجتی هویدا و دلیلی آشکارا از جانب پروردگار خود که بر صحت و صدق ادعاي من گواهی دهد. وَ آتانِی رَحْمَۀً مِنْ عِنْدِهِ: و عطا
فرموده باشد خداي تعالی مرا بخشایشی از نزد خود که نبوت است. فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ: پس مخفی و پوشیده شود آن حجت بر شما به
جهت کمی تدبر و تأمل در آن. أَ نُلْزِمُکُمُوها: آیا آن هنگام الزام کنیم شما را در ایمان، و اجبار نمائیم در قبول آن (استفهام به داعی
انکار و نفی است)
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع ج 3 ص 153 )
ص: 54
یعنی الزام و اکراه نکنیم شما را بر پیروي و قبول آن. وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُونَ: و حال آنکه شما کراهت دارید و نخواهید مر آن حجت را
زیرا اجبار بر ایمان، منافی تکلیف باشد پس بر من فقط تبلیغ و اظهار معجزه است بر وفق آن، و شما خواه از سخنم پند یابید یا ملال.
یعنی اگر گمان شما چنان است که من کاذب هستم، پس چه « بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ » : تنبیه: این آیه شریفه جواب است از قول آنها
گوئید اگر من بر خلاف گمان شما بر حجت و بینه از جانب خدا باشم، آیا در این صورت تصدیق من خواهید نمود؟ یا جواب
یعنی اگر من که بشري هستم، حجتی بر شما بنمایم که دلالت بر صدق من کند، آیا تصدیق من « ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا » است از
نمیکنید. و در این آیه دلالت است بر آنکه وضوح رسالت و ظهور نبوت، معجزه است، و معنی بشریت را در آن دخلی نیست. و یا
و خلاصه معنی آنکه: پیروي مال و جاه فانی نکنید، زیرا آنچه واجب الاتباع است، « ما نَري لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْ لٍ » جواب است از
حجت و بیّنه الهیه باشد. یا جواب از جمیع امور مذکوره.
[سوره هود ( 11 ): آیه 29 ] ... ص : 54
( وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ( 29
پس بر سبیل ترغیب و تقریب ایشان میفرماید:
وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا: و اي قوم من، نمیخواهم و از شما بر تبلیغ رسالت طلب نمیکنم مالی را که مزد کار من باشد تا بر شما
گران و سخت آید اگر ادا کنید، یا بر من گران آید اگر ابا نمائید. إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ: نیست اجر من بر کسی مگر بر خداي
تعالی که آن مثوبات باقیه است. اشراف قوم به
ص: 55
حضرت نوح علیه السّلام گفتند: اراذل و ادانی را از مجلس خود دور نما تا ما با تو مجالست کنیم.
نوح در جواب فرمود: وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا: و نیستم من راننده و دور کننده از نزد خود کسانی را که ایمان آوردهاند به خدا و
پیغمبر او. إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ: بدرستی که ایشان ملاقات کنندهاند رحمت الهی را و به قرب و منزلت سبحانی فایز خواهند شد، پس
صفحه 43 از 241
و اگر ایشان را از نزد خود برانم، در محضر پروردگار محاجه نمایند. «1» . چگونه ایشان را برانم و به چه وجه مستحق دوري باشند
بنابراین هیچ برهان عقلی و شرع بر منع آنها نیست. وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ: و لکن من میبینم شما را گروهی که نمیدانید قدر
انبیاء را، یا نادانید از آنکه شرافت و فضیلت به دین است نه به دنیا. یا به جهت زیادتی نادانی انکار نمائید حق و اهل آن را و سؤال
کنید طرد مؤمنین را.
[سوره هود ( 11 ): آیه 30 ] ... ص : 55
( وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ ( 30
وَ یا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِی مِنَ اللَّهِ: و اي قوم من، کیست مرا یاري کند و منع نماید از عذاب الهی. إِنْ طَرَدْتُهُمْ: اگر برانم و دور کنم ایشان
را که صاحب منزلتند در درگاه سبحانی، زیرا عقل و شرع دالند بر تعظیم مؤمن پرهیزکار نیکو رفتار و بر اهانت کافر فاجر ستیزه
گفتار، پس چگونه شایسته و سزاوار است به پیغمبر خدا صلّی اللّه علیه و آله که تقلیب و عکس این قضیه نماید. أَ فَلا تَذَکَّرُونَ: پس
چرا در نمییابید و اندیشه نمیکنید تا بدانید که درخواست طرد ایشان ناصواب و عین خطا است.
علی بن عیسی گوید: فرق بین تفکر و تذکر آنست که تذکر طلب معنائی
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
ص: 56
است که حاضر در نفس باشد، و تفکر طلب معرفت شیء است به قلب، اگرچه حاضر در نفس نباشد. و این کفار اگر رجوع به
نفس خود میکردند، هر آینه مییافتند که حقیقت نفس انسانی مصدّق است خدا و پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را، لذا امر به تذکر
«1» . فرمود تا دریابند مطلب را
تبصره: نصرت مذکوره در آیه شریفه از قسم شفاعت نیست تا نفی آن را لازم آید زیرا نصرت منع است بر وجه قهر و غلبه، به
خلاف شفاعت که مسئلت است بر وجه خضوع پس بین این دو، تفاوت آشکارا باشد. بنابراین آیه دلالت ندارد بر نفی شفاعت
«2» . براي گناهکاران
قوم نوح گفتند: تو این همه مدح ایشان میکنی و حال آنکه به ظاهر با تو موافق و در باطل با تو مخالفند، نوح علیه السّلام فرمود:
[سوره هود ( 11 ): آیه 31 ] ... ص : 56
وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً اللَّهُ أَعْلَمُ
( بِما فِی أَنْفُسِهِمْ إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ ( 31
وَ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ: و نمیگویم شما را که نزد من است خزانههاي خداي تعالی، یعنی من ترفعی و بلندي مرتبه زائد بر
قدر نفس خود قائل نیستم تا ادعا کنم که نزد من است مقدورات الهی، بجا آورم هر چه
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 156 )
2) مصدر سابق. )
ص: 57
یا آنکه کلید خزائن رزق سبحانی به دست من نیست. وَ لا «1» . خواهم، و عطا کنم هر که را خواهم، و منع نمایم هر که را خواهم
صفحه 44 از 241
أَعْلَمُ الْغَیْبَ: و نمیگویم میدانم غیب را تا دلالت کنم شما را بر منافع و مضار شما. یا نمیدانم غیب را تا از بواطن مردمان خبر
دهم، بلکه نظر من بر ظاهر است هر که قائل شود به وحدانیت خدا و نبوت من، حکم ایمان بر او مینمایم. یا نمیگویم عالم به
«2» . مغیبات هستم تا بر وجه استبعاد تکذیب من کنید
دفع وهم: توهم نشود به آنکه پیغمبر چرا غیب را نداند، زیرا اولا آنچه را که خدا خواهد بدانند میدانند، و ایشان هم نخواهند مگر
خواست الهی را. و ثانیا اگر بخواهند بدانند هرآینه میدانند. و ثالثا ممکن است مراد علمی باشد که مختص ذات احدیت الهی باشد
که لا یَعْلَمُها إِلَّا هُوَ.
وَ لا أَقُولُ إِنِّی مَلَکٌ: و نمیگویم بتحقیق من ملک هستم تا شما گوئید نیستی تو مگر بشري مثل ما. یا آنکه نمیگویم روحانی
«3» . هستم غیر مخلوق از پدر و مادر، بلکه من بشري مثل شما و خداي تعالی مرا اختصاص داد به رسالت
وَ لا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِي أَعْیُنُکُمْ: و نمیگویم مر آنان را که خوار و حقیر میشمارد چشمهاي شما و به جهت فقر آنها را اراذل
گوئید. لَنْ یُؤْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً: هرگز عطا نفرماید ایشان را خداي تعالی خیر و ثوابی را در آینده بر اعمال ایشان، بلکه البته مرحمت
فرماید هر خیري را در دنیا از توفیق، و هر خیري را در آخرت از مثوبات اگر در واقع و باطن ایمان دارند، و اگر کفر و نفاق را
مخفی دارند آنچه مستحق باشند پاداش یابند.
اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِی أَنْفُسِهِمْ: خداي متعال داناتر است به آنچه در نفسهاي ایشان است از صدق و اخلاص. و اگر من به سبب اقرار آنها،
حکم به اسلامشان نکنم در ظاهر، إِنِّی إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِینَ: بدرستی که من آن هنگام
__________________________________________________
1) مصدر سابق. [...] )
2) همان مصدر. )
3) همان مصدر. )
ص: 58
هر آینه از ستمکاران باشم بر خود، چه انبیا را حکم بر ظاهر است چنانچه مردم اظهار اسلام کنند، با آنها معامله اسلامی نمایند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 32 ] ... ص : 58
( قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَأَکْثَرْتَ جِدالَنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ ( 32
قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا: قوم گفتند اي نوح، بتحقیق با ما مجادله و مخاصمه آغاز نمودي. فَأَکْثَرْتَ جِ دالَنا: پس از حدّ بیرون کردي
جدال را با ما و سخن را کوتاه ننمودي. فَأْتِنا بِما تَعِدُنا: پس بیاور ما را به آنچه وعده میدهی از عذاب که ما به تو ایمان نخواهیم
آورد. إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ: اگر هستی از راستگویان در وعید خود، چه مناظره تو در ما تأثیر ندارد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 33 ] ... ص : 58
( قالَ إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ ( 33
قالَ إِنَّما یَأْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شاءَ: فرمود نوح علیه السّلام: این است و جز این نیست که بیاورد و نازل کند آن عذاب را خداوند قهّار
اگر بخواهد و مشیتش تعلق یابد عاجلا و آجلا. یعنی آوردن آن دست من نیست، هر وقتی که اراده الهی بوقوع آن شود، هرآینه به
فعل آید بدون تقدیم و تأخري. وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ:
و نیستید شما عاجز کنندگان قادر متعال را از تعذیب او شما را به آنکه در دفع آن کوشید، یا از او فرار نمائید بالاخره از تحت
صفحه 45 از 241
قدرت و سلطنت الهی خارج نشوید.
ص: 59
[سوره هود ( 11 ): آیه 34 ] ... ص : 59
( وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ ( 34
وَ لا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِی: و نفع و فایده نمیدهد نصیحت کردن من شما را.
إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَکُمْ: اگر خواهم که پند دهم مر شما را و نصیحت نمایم.
إِنْ کانَ اللَّهُ یُرِیدُ أَنْ یُغْوِیَکُمْ: اگر خداي تعالی بخواهد عقوبت کند شما را.
تحقیق: این مطلب به برهان عقلی و نقلی مسلم آمده که نسبت اغواء و اضلال و کلیّه قبایح، شایسته درگاه ربوبی نیست، زیرا منافی
حکمت و بعلاوه فعل قبیح کسی نماید که جاهل یا محتاج باشد، و ساحت قدس الهی منزه و مبري است لذا معنی آیه شریفه به یکی
از وجوه مذکوره است:
-1 آنکه فایده ندارد نصیحت من اگر خداي تعالی بخواهد عقاب فرماید شما را به سبب شدت کفر و عناد و لجاج شما. و غوایت به
اي عقابا. ««1» فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیا » : معنی عقاب آمده مانند کریمه
-2 به معنی ناامیدي- یعنی ثمر ندارد پند دادن اگر حق تعالی ناامیدي شما را از رحمت خود خواهد بواسطه رسیدن طغیان شما به
حدي که از فیض رحمت رحیمیه محروم ماندید.
-3 به معنی هلاکت- یعنی اگر حق تعالی بخواهد اهلاك شما را، نصیحت من فایده ندارد، زیرا ایمان مقبول نیست نزد نزول
عذاب.
-4 آنکه تسمیه عقوبت است به اسم معاقب الیه که غوایۀ باشد، و این در کلام عرب شایع است مانند (جَزاءُ سَیِّئَۀٍ سَیِّئَۀٌ مِثْلُها).
5 -
د
زن ی
ض
ع
ب
م
و
ق
ح
و
ن
ا
ر
د
ا
ق
ت
ع
ا
ن
آ
د
و
ب
ه
ک
ق
ح
ه
ن
ا
ح
ب
س
-
ذ
و
ع
ن
ه
لّ ل
ا
ب
-
__________________________________________________
. 1) سوره مریم آیه 59 )
ص: 60
اضلال آنها نموده و آنچه مرتکب شوند از کفر و فسق موافق اراده او است که اگر اراده او نبودي گمراه نشدندي و دیگران را هم
گمراه نکردي. حضرت نوح علیه السّلام بر وجه تعجب و انکار فرمود: اگر چنان باشد که شما میگوئید نصیحت من نفع به شما
با وجود وقوع این نصح به جهت استظهار در حجت است بر « إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْ َ ص حَ لَکُمْ » : نرساند و شرط نصح به اراده در کریمه
«1» . ایشان، زیرا اعتقادشان بود که آنچه نوح علیه السّلام فرماید نصیحت نیست
هُوَ رَبُّکُمْ: ذات احدیت الهی خالق و پروردگار شما است، و لازمه مربی حکیم آنکه لوازمات تربیت شما را فراهم فرماید از ارائه
آیات و بینات و ارشاد و هدایت و تمکین و قدرت و ارسال رسل و انزال احکام، چنانچه به دیده انصاف و حقبینی بنگرید تمام این
الطاف را نسبت به شما مرعی داشته با وجود بر این حق ناشناسی از بیانصافی است. گذشته از اثبات توحید، حضرت نوح بدین
کلمه جامعه الزام حجت بر آنها فرمود: وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ: و بسوي تدبیر و حکم سبحانی بازگشت میکنید، پس جزا دهد شما را بر
وفق اعمال شما به استحقاق.
[سوره هود ( 11 ): آیه 35 ] ... ص : 60
صفحه 46 از 241
( أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ فَعَلَیَّ إِجْرامِی وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ ( 35
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ: بلکه گفتند افترا میکند و میبافد نوح، وحی را. نزد بعضی مراد کفار زمان پیغمبرند که پس از اخبار آن حضرت
واقعه نوح را، قریش تکذیب کردند و گفتند میسازد و افترا مینماید وحی را. ما امر فرمودیم که:
قُلْ إِنِ افْتَرَیْتُهُ: بگو اگر من افترا نمودهام وحی را چنانچه زعم شما است، فَعَلَیَّ إِجْرامِی: پس بر من است عقوبت گناه من، و شما را بر
آن مؤاخذهاي
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ج 3 ص 158 )
ص: 61
نخواهد بود. وَ أَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تُجْرِمُونَ: و من بیزارم از گناهی که میکنید و نسبت افترا به من میدهید. بنابر قول دوم آنکه خطاب به
پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله باشد که بگو اگر من افترا میکنم قصه نوح علیه السّلام را، پس گناه آن بر من، و من بیزارم از
بنابراین آیه شریفه جمله معترضه باشد. «1» . نسبت افتراي شما
[سوره هود ( 11 ): آیه 36 ] ... ص : 61
( وَ أُوحِیَ إِلی نُوحٍ أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ إِلاَّ مَنْ قَدْ آمَنَ فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ ( 36
پس از اتمام حجت و اصرار قوم بر معاندت، یأس از هدایت آنها را میفرماید:
وَ أُوحِیَ إِلی نُوحٍ: و وحی کرده شد به سوي نوح علیه السّلام. أَنَّهُ لَنْ یُؤْمِنَ مِنْ قَوْمِکَ: بدرستی که شأن چنین است ایمان نمیآورند
هرگز از قوم تو. إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ: مگر آنکه بتحقیق ایمان آورده. فَلا تَبْتَئِسْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ: پس اندوهگین مباش به آنچه که بجا
میآورند. از تکذیب و اذیت و آزار و کارهاي ناشایسته، چه ایشان هرگز ایمان نمیآورند. حضرت نوح علیه السّلام بعد از این
«2» . وحی، از ایمان آنها ناامید و در حق ایشان دعا نمود: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً
در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السّلام: چون حق تعالی ظاهر گردانید پیغمبري نوح علیه السّلام را، و یقین کردند شیعیانی
که از کافران آزار میکشیدند فرج نزدیک شده، بلاي ایشان شدیدتر و افترا بر ایشان بزرگتر تا کار
__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع ج 3 ص 158 )
. 2) سوره نوح، آیه 26 )
ص: 62
به نهایت شدت کرد، به حدي که قصد نوح کردند به ضرب شدید، و گاه بود سه روز بیهوش میافتاد و خون از گوش او جاري
«1» . میشد باز به هوش میآمد و شب و روز دعوت مینمود تا مدت نهصد سال طول کشید
[سوره هود ( 11 ): آیه 37 ] ... ص : 62
( وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا وَ وَحْیِنا وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ ( 37
حق تعالی دعاي او را مستجاب، خطاب شد کمر جهد بربند:
وَ اصْ نَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا: و بساز کشتی را در حالتی که به کمال حفظ و نگاهداري ما باشد بدن و نفس تو را از شر کفار. نزد بعضی
مراد به عین، ملائکه باشند، یعنی به دیدهبانی ملائکه ما که ناظر احوال تواند، مددکار تو باشیم.
صفحه 47 از 241
نوح «2» : وَ وَحْیِنا: و همچنین به توسط وحی کردن ما طول و عرض و هیئت و کیفیت ساختن آن را تعلیم دهیم. ابن عباس گوید
نمیدانست کشتی را چگونه سازد، وحی آمد آن را مانند سینه مرغ بساز.
وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا: و مخاطبه مکن با من در باره آنانکه ستم نمودند و کفر را اختیار کردند، یعنی شفاعت آنها را مخواه
در دفع عذاب از ایشان. إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ: بدرستی که ایشان بزودي غرق شدگانند و حکم به هلاك آنها شده. این غایت تهدید و
نزد «3» . توعید است نسبت به آنان، چنانچه سلطان به وزیر خود گوید: دیگر صحبت فلانی را منما که حکم اعدامش صادر گردیده
بعضی مراد، نهی شفاعت او است در باره زن و پسر او که جزو هالکین بودند.
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 11 ص 326 ، و کمال الدین ص 133 )
. 2) تفسیر مجمع البیان ج 5 ص 159 )
3) مصدر سابق. )
ص: 63
در خبر آمده که نوح علیه السّلام چوب کشتی طلب نمود، فرمان رسید که تخم درخت ساج بکار. پس نوح آن را کاشته، مدت
بیست سال که درخت رسید مطلقا هیچ اولادي از قوم متولد نشد، و اطفال کوچک هم که بالغ شدند متابعت پدران خود نموده از
قبول دعوت ایمان سرکشیدند.
علی بن ابراهیم قمی از پدر خود از صفوان از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که چون حق تعالی اراده فرمود هلاك قوم
«1» . نوح را، مدت چهل سال ارحام زنان را عقیم گردانید و هیچ فرزندي از آنها بوجود نیامد
[سوره هود ( 11 ): آیه 38 ] ... ص : 63
( وَ یَصْنَعُ الْفُلْکَ وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَما تَسْخَرُونَ ( 38
حضرت نوح علیه السّلام مشغول شد:
وَ یَصْ نَعُ الْفُلْکَ: و میساخت کشتی را. وَ کُلَّما مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ: و هر زمانی که میگذشتند بر او اشراف و رؤساي قوم او،
میدیدند کار نوح را از تراشیدن چوب و تسویه آن. تعجب نموده، سَخِرُوا مِنْهُ: سخریه و استهزاء میکردند و میخندیدند،
میگفتند: اي نوح، کشتی میسازي، آب کو؟ چون حضرت، کشتی را در بیابان میساخت. بعضی طعنه زدندي که اول پیغمبر
بودي و آخر نجار شدي.
در ذیل فرمایش حضرت صادق علیه السّلام که: حق تعالی امر «2» علامه مجلسی قدس اللّه سرّه در حیات القلوب روایت نموده
فرمود نوح را که درخت خرما
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی ج 1 ص 327 )
2) حیاة القلوب ص 49 ذیل فصل دوم از قصه نوح. )
ص: 64
بکار. قوم بر او میگذشتند و استهزاء مینمودند میگفتند: مرد پیري است نهصد سال از عمرش گذشته درخت خرما میکارد، و
سنگ بر او میزدند. چون پنجاه سال برآمد، درخت مستحکم گشت، مأمور شد که درختها را ببرد. قوم سخریه کردند الحال که
درخت خرما رسید برید. این پیرمرد خرف شده و پیري او را دریافته. خلاصه آن را بریده مشغول ساختن کشتی شد. بعضی
صفحه 48 از 241
میگفتند:
نوح خانه میسازد براي زمستان تا از سرما متأذي نشود. دیگري میگفت:
نهانخانه سازد. دیگري میگفت انبار خانه میسازد.
قالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا: فرمود نوح اگر سخریه میکنید با ما. فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ: پس ما هم سخریه خواهیم نمود موقع غرق شما در دنیا و
حرق شما در عقب آن بر وجه شماتت. کَما تَسْخَرُونَ: چنانچه شما امروز استهزاء نمائید در ساختن کشتی بر سبیل سفاهت. رمانی
گفته: سخریه، اظهار خلاف باطن باشد به قول یا به فعلی که متضمن است استضعاف عقل را، و تسخیر، تذلیل باشد. یا جزاي
استهزاي شما را در وقت نزول عذاب الهی به شما خواهیم نمود.
[سوره هود ( 11 ): آیه 39 ] ... ص : 64
( فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ ( 39
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ: پس زود باشد بدانید، مَنْ یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخْزِیهِ: کسی که بیاید او را عذابی که رسوا و خوار کند او را در دنیا که غرق
است. وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مُقِیمٌ: و فرود آید و فراگیرد بر او عذابی دائم در آخرت که حرق باشد.
جبرئیل هفت دانه خرما «1» : شرح حال: بطور اجمال از مجموعه اخبار آنکه
__________________________________________________
1) این اخبار را در بحار ج 11 در ضمن صفحات 310 تا 342 نقل کرده است. )
ص: 65
آورد، به نوح علیه السلام امر نمود بکار، آنها چون روئیده و بارور شدند، فرّج حاصل گردد. وقتی به حد رشد رسیدند و میوه
دادند، دو مرتبه امر شد به کاشتن آنها. به انتشار این خبر، سیصد نفر از مؤمنین کافر شدند و گفتند: آنچه نوح میگفت اگر حق
بود، وعده منقضی میگردید. خلاصه تا هفت مرتبه این کار تکرار و به هر دفعه سه فرقه میشدند گروهی مرتد و جمعی منافق و
عدهاي به ایمان ثابت بودند. پس انجاز وعده و دستور ساختن کشتی بطول هزار و دویست ذراع و عرض هشتصد ذراع و ارتفاع
هشتاد ذراع در مدت هشتاد سال، تمام شد.
و از زمان اجابت دعاي نوح تا غرق پنجاه سال طول کشید. چون موعد بسر آمد، از هر حیوانی از چرنده و درنده و پرنده به تمام
اقسام آنها جفتی اختیار و در کشتی قرار، و چنان آرامی با آنها بود که گرگ با گوسفند و گاو با شیر مأنوس بدون اینکه هیچ اذیتی
بهم رسانند.
در کشاف نقل نموده که: طبقه اسفل کشتی وحوش و سباع و هوامّ بود، و طبقه وسط دوابّ و انعام، و طبقه اعلی نوح و مؤمنین بود،
«1» . و آنچه محتاج بودند از اطعمه و امتعه نسبت به هر کدام مهیّا شد
عبرت: در کشاف: حواریین از حضرت عیسی خواستند شخصی را که در زمان نوح مرده باشد زنده نماید تا کیفیت کشتی را از او
سؤال کنند. حضرت ایشان را نزد پشته خاکی آورد و کفی از آن برداشته فرمود: میدانید این خاك کیست؟ گفتند: خدا و رسول
دانا است. فرمود: این کعب بن حام بن نوح علیه السلام. بعد عصا بر آن پشته خاك زده فرمود: (قم باذن اللّه). پیرمردي بیرون آمد،
و خاك از سر خود میفشاند. عیسی علیه السّلام فرمود: به این هیئت مرده بودي؟ گفت: نه، بلکه جوان مردم، اما چون صدا به
گمان کردم قیامت برپا شده از شدت هول پیر شدم. فرمود: کیفیت کشتی را بگو. « قم » گوشم رسید که
گفت: طول آن هزار و دویست گز، و عرض آن ششصد و سه طبقه بود:
__________________________________________________
صفحه 49 از 241
. 1) تفسیر کشاف ج 2 ص 216 )
ص: 66
یکی براي دواب، یکی براي طیور، و یکی براي نوح و تابعان. چون سرگین چهارپایان زیاد شد، حق تعالی از زیر دم فیل یک جفت
خوك آفرید تا تمام کثافات را خوردند. و چون موش زیاد شدند، از بینی شیر گربه بیافرید موشان را بخورد.
عیسی علیه السّلام پرسید نوح چگونه دانست همه شهرها خراب شدند؟
گفت: کلاغ را فرستاد تا خبر آرد، رفت مشغول مردار شد. نوح در حق او نفرین نمود، گفت: بار خدایا او را از طباع مردمان دور و
منزل او را خرابهها قرار فرما. پس کبوتر را فرستاد، زود بازگشت، دعاي خیر در حق او نمود گفت:
خدایا دل مردمان را به او مألوف و در خانهها سکنی ده.
حواریون گفتند: یا عیسی بفرما تا با ما به شهر آید. فرمود: چگونه با شما بیاید و حال آنکه روزي در زمین ندارد. پس فرمود به اذن
«1» . الهی به حال اول برگرد، فورا به خاك پنهان شد
[سوره هود ( 11 ): آیه 40 ] ... ص : 66
حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلاَّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِیلٌ
(40)
خلاصه نوح تهیه خود را نمود:
حَتَّی إِذا جاءَ أَمْرُنا: تا وقتی که بیامد عذاب ما یا امر ما به عذاب. وَ فارَ التَّنُّورُ: و جوشید و فوران نمود آب از تنور. و آن تنوري بود
از سنگ در مسجد کوفه و حوّا در آن نان پختی، و به ارث به نوح رسیدي. در حینی که شعلهور
__________________________________________________
[...] . 1) نقل از تفسیر منهج ج 4 ص 422 )
ص: 67
بودي، ناگاه آب جوشیدي.
ابو عبیده حذاء از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده که مسجد کوفه روضهاي است از روضات بهشت، یک نماز در آن برابر
هفتاد نماز است. و هفتاد پیغمبر در آن نماز گزارده، و تنور نوح علیه السّلام در آن و از آن آب فوران کرد و کشتی نوح در آن
«1» . ساخته شد و مجمع انبیاء باشد
در منهج- مفضل بن عمرو از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که تنور در خانه عجوزه مؤمنه بود در جانب راست مسجد
«2» . کوفه. گفتم: یابن رسول اللّه، مسجد در آن روز بود؟ فرمود: آري، آن مصلاي انبیاء است
مروي است شب معراج چون حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله آنجا رسید، جبرئیل گفت: یا محمد (هذا مسجد ابیک آدم و
و خداوند در آمدن آب را از تنور، «3» مصلّی الانبیاء) پس حضرت فرود آمد و آنجا نماز بگزارد، بعد جبرئیل او را به آسمان برد
علامت هلاك قوم گردانید.
قُلْنَا احْمِلْ فِیها مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ: گفتیم نوح علیه السّلام را که بردار در کشتی از هر نر و ماده که فایده دارد دو تا که نسل هر
نوع باقی و منقطع نگردد.
یعنی از هر نوع و جنس حیوان با نفع دو تا نر و ماده. ،«4» به تنوین خوانده شده « مِنْ کُلٍّ » قرائت حفص
عیاشی- از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده فرمود: حمل نمود نوح علیه السّلام در کشتی ازواج ثمانیه که خدا فرماید
صفحه 50 از 241
«5» . (ثَمانِیَۀَ أَزْواجٍ) در سوره انعام
و به سند معتبر از حضرت رضا علیه السّلام مروي است که حق تعالی چهل سال اصلاب مردان و ارحام زنان را عقیم فرمود که نسل
ایشان منقطع شد. چون غرق شدند طفلی در میان آنها نبود، و شایسته نیست خداي تعالی هلاك فرماید
__________________________________________________
. 1) تفسیر عیاشی ج 2 ص 147 ، و بحار ج 11 ص 335 )
. 2) تفسیر منهج ج 4 ص 423 ، و تفسیر عیاشی و بحار ج 11 ص 333 )
. 3) تفسیر عیاشی ج 2 ص 146 )
. 4) تفسیر مجمع ج 3 ص 160 )
. 5) تفسیر عیاشی ج 2 ص 147 )
ص: 68
به عذاب خود بیگناهان را. و اما سایرین غرق شدند به سبب راضی بودن آنان به تکذیب مکذبان، و من غاب عن امر فرضی به
کان کمن شاهد و اتاه: و هر که غایب باشد از امري پس راضی باشد به آن، مثل کسی است که حاضر بوده و بجاي آورده آن را.
این فرمایش، تذکري است براي ما امت مرحومه در رضا داشتن به امورات حادثه و افعال جاریه. «1»
وَ أَهْلَکَ: و ایضا درآور در کشتی اهل خود را، و آنها زن و پسران او و زنان ایشان بودند. إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ: مگر آنکه پیشی
گرفته بر او قول، یعنی علم ازلی به هلاکت آنها تعلق یافته. و به سبب سوء اختیار آنها تمادي در کفر و گمراهی، حکم ما به غرق
شدن او صادر گشته. مراد کنعان و واغله پسر و زن نوح، که کافر بودند. وَ مَنْ آمَنَ: و داخل کن در کشتی هر کس که ایمان آورده
غیر اهل تو. وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ: و ایمان نیاوردند و موافقت نکردند با نوح مگر کمی از مردمان که زوجه مسلمه او بودند و سه
پسر او: حام و سام و یافث، و زنان ایشان و هفتاد و چند نفر دیگر از اهل ایمان که تماما هشتاد نفر بودند یا کمتر. و نوح علیه السلام
پسران را فرمود: با زنان در کشتی خلوت مکنید، حام مخالفت نمود نوح علیه السّلام دعا کرد: خدایا نطفهاش را تغییر ده، فورا سیاه
گردید، و اولاد او هر چه متولد شدند سیاه بودند.
ابن عباس گوید: اول حیوانی که داخل کشتی نمود مورچه، و آخر آنها الاغ، چون خواست داخل شود شیطان به دم او آویخت،
الاغ امتناع کرد از داخل شدن کشتی. نوح فرمود: داخل شو، و خواست شیطان را خارج کند، جزع نمود او را در پشت کشتی جا
«2» . داد
در تفسیر مالک بن سلیمان نقل نموده که: مار و عقرب آمدند گفتند: ما را هم داخل کن. فرمود: شما ضرر دارید. گفتند: ما عهد
نمائیم کسی را اذیت ننمائیم که نام تو ببرد، و حالا هر کس از مار و عقرب ترسید بخواند:
__________________________________________________
. 1) علل الشرایع ص 30 )
. 2) تفسیر منهج الصادقین ج 4 ص 424 )
ص: 69
«2» . انشاء اللّه مار و عقرب به او اذیتی نرسانند «1» سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ
[سوره هود ( 11 ): آیه 41 ] ... ص : 69
( وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ( 41
صفحه 51 از 241
خلاصه آب از زمین جوشیدن و از آسمان مانند سیل آمدن:
وَ قالَ ارْکَبُوا فِیها: و خطاب فرمود حق تعالی به نوح که یا قوم سوار شوید در کشتی و آن را مرکوب خود گردانید، چه آن مرکبی
است در آب مانند مرکب در خشکی در حالتی که گوئید: بِسْمِ اللَّهِ: به نام خداي تعالی یا در حالتی که نام برندگان خدا باشید،
یعنی متبرك شوید به نام نامی حضرت احدیت.
مَجْراها وَ مُرْساها: وقت راندن کشتی و هنگام باز شدن آن. نزد بعضی معنی آنکه: به نام خدا است رفتن و ایستادن کشتی چه در
خبر آمده: چون جریان آن را خواستی، بسم اللّه گفتی و چون اراده توقف آن را نمودي، بسم اللّه گفتی. پس نوح علیه السّلام
ایشان را بر این وجه تعلیم نمودي و گفتی: إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ: بدرستی که پروردگار من هرآینه آمرزنده مؤمنان، مهربان بر ایشان
که از بلاي طوفان و غرق، ایشان را نجات داد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 42 ] ... ص : 69
( وَ هِیَ تَجْرِي بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ وَ نادي نُوحٌ ابْنَهُ وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ ( 42
__________________________________________________
. 1) سورة الصافات، آیات 79 تا 81 )
. 2) منهج الصادقین، جلد 4، صفحه 424 )
ص: 70
وَ هِیَ تَجْرِي بِهِمْ فِی مَوْجٍ کَالْجِبالِ: و کشتی میبرد ایشان را در میان موجها که از غایت عظمت مانند کوهها بودند، یعنی در حین
طوفان که عبارت است از ارتفاع و اضطراب آن، هر موج از آن مانند کوهی بود در تراکم و ارتفاع. و تشبیه به کوهها دلالت دارد
که آب روي هم متراکم و مرتفع به اندازه سی ذراع و ابتداي «1» بر اینکه یک موج نبوده بلکه امواج زیادي بوده. از حسن نقل شده
سیر، یازدهم رجب و تا ششماه سیر، و در این مدت هیچ مستقر نشد تا آنکه به زمین حرم رسید و در مکان کعبه هفت مرتبه طواف
«2» . و حق تعالی خانه کعبه را به آسمان برد، تمام زمین را سیر تا به کوه جودي که در شام است در روز دهم محرم قرار گرفت
که نوح علیه السّلام اول رجب به کشتی سوار و روزه داشت و هر که با «3» و اصحاب ما از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده
او بود امر به روزه، و فرمود: هر که امروز روزه دارد آتش از او دور و او را مس ننماید. و تا یک سال کشتی به روي آب سیار بود.
وَ نادي نُوحٌ ابْنَهُ: و آواز داد نوح علیه السّلام پسر خود کنعان یا یام را.
وَ کانَ فِی مَعْزِلٍ: در حالی که بود در کرانه از کشتی و دور ایستاده و پدر او را مسلمان میدانست، پس نوح در اول طوفان از فرط
شفقت فرمود:- حضرت صادق علیه السّلام فرماید: نوح علیه السّلام نظر نمود به پسر، افتان و خیزان بود گفت:- یا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنا:
اي پسرك من سوار شو در کشتی با ما. وَ لا تَکُنْ مَعَ الْکافِرِینَ:
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان ج 3 ص 164 )
2) محدث خیبر، مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب مفاتیح الجنان در اعمال روز عاشوراء در ضمن بیان احادیثی که به عنوان )
مبارك بودن روز عاشوراء از جانب بنی امیه و دیگران وضع شده، خبر مفصلی راي از میثم تمّار نقل میکند که خلاصه آن بدین
مضمون است: میثم فرمود و اللّه میکشند این امت پسر پیغمبر خود را در محرّم در روز دهم و هرآینه اعداء حق سبحانه و تعالی این
روز راي روز برکات قرار دهند تا آنکه گوید و گمان میکنند که او روزي است که سفینه نوح بر جودي قرار گرفت با اینکه
استواء سفینه در روز هیجدهم ذي حجّه بوده- الخ.
صفحه 52 از 241
. 3) بحار الانوار، ج 11 ، ص 318 و ص 304 - تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 360 )
ص: 71
و مباش با کافران تا غرق نشوي. حسن گوید: آن پسر منافق و با پدر اظهار اسلام نمودي و با کافران در کیش متفق بودي، و نوح
علیه السّلام میدانست او کافر است، از راه نصح گفت: اي پسر، اسلام آور و با ما در کشتی نشین و مباش در کیش کافران تا غرق
نشوي.
[سوره هود ( 11 ): آیه 43 ] ... ص : 71
( قالَ سَآوِي إِلی جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ ( 43
قالَ سَآوِي إِلی جَبَلٍ: گفت پسر در جواب پدر، زود باشد که پناه برم به کوهی که از غایت بلندي. یَعْصِ مُنِی مِنَ الْماءِ: نگه دارد مرا
از غرق شدن در آب. قالَ لا عاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ: فرمود نوح: نگاهداري نیست امروز که منع کند و باز دارد چیزي از عذاب
خدا، یا هیچکس ممنوع و محفوظ نیست امروز از عذاب الهی. إِلَّا مَنْ رَحِمَ: مگر آنکه خداي تعالی بر او بخشایش فرماید. در اثناء
مکالمه پسر و پدر طوفان شدید شد. وَ حالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ: و حایل شد میان پدر و پسر موج طوفان. فَکانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ: پس گشت
پسر از جمله غرق شدگان.
در تفسیر شیخ ابو الفتح قدس الله سره: مدت چهل روز آب از آسمان میآمد و در هوا معلق ایستاد و آب از زمین هم جوشید، بعد
کنعان غرق و همه عالم را آب فرا گرفت به حدي « فالتقی الماء علی امر قد قدر » از چهل روز هر دو آب بهم رسید، چنانچه فرماید
که چهل گز از سر کوهها گذشت و همه عالم خراب و تمام کفار هلاك و کسی از آنها باقی نماند، بلکه جنبندهاي روي زمین
ص: 72
«1» . گذاشته نشد
در قرائت حمزه و کسائی به فتح میم (مجري) و ضم میم دوم (مرسی) که مصدر « بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها » نکته ادبیه: قوله تعالی
بنابر فاعل از اجري و ارسی « بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها » باشد و مفعل در مزید بر ثلاثی به معنی مصدر قیاسی مطّرد است. قرائت شاذّ
تا صفت اسم خدا باشد.
[سوره هود ( 11 ): آیه 44 ] ... ص : 72
( وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَكِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ( 44
چون قضیه طوفان انجام و کفار غرق شدند، امر الهی رسید:
وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَكِ: و حق تعالی فرمود به زمین: فرو بر آب خود را که از چشمهها سریان نموده و چیزي از آن باقی نگذار.
این فرمایش اخبار است از رفتن آب روي زمین به کمتر مدتی. وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی: و اي آسمان بازگیر و نگاهدار باران را. اخبار است
از برطرف شدن ابر و انقطاع باران به اندك زمانی. در انوار گفته: نداي به آسمان و زمین و امر آنها به آنچه مأمور شدند براي
تمثیل است بر کمال قدرت الهی و انقیاد هر دو مر چیزي را که مشیت سبحانی تعلق یافته بود از فرو بردن و امساك است به امر
مطاعی که به محض صدور، مأمور مبادرت نماید در امتثال به جهت عظمت او و خوف از سطوت او.
وَ غِیضَ الْماءُ: و کم کرده شد آب بر روي زمین. وَ قُضِ یَ الْأَمْرُ: و بگذشت کاري که حکم الهی بدان متعلق بود از هلاك اشرار و
نجات ابرار.
__________________________________________________
صفحه 53 از 241
. 1) تفسیر ابو الفتح ج 6 ص 277 )
ص: 73
به سند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام که نوح با قوم در کشتی هفت شبانهروز ماندند و کشتی دور خانه کعبه طواف و بر
«1» . جودي که فرات کوفه است قرار گرفت
در مدت مکث نوح در کشتی خلاف است. بعضی موافق همین روایت قائل، و این اقوي «2» : علامه مجلسی قدس الله سره فرماید
باشد. و برخی صد و پنجاه روز، بعضی ششماه و جمعی پنج ماه گفتهاند.
وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِيِّ: و قرار گرفت کشتی بر کوه جودي در موصل یا شام در روز عاشورا دهم محرم، و در این حال نوح دعا کرد
«3» . به زبان عبري (بارات قنی بارات قنی) یعنی خدایا به اصلاح آور
چون نوح مکث در کشتی «4» : علامه مجلسی قدس الله سره به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام روایت نموده که
نمود به مدتی که خداي میخواست و کشتی میرفت، وحی فرمود حق تعالی به کوهها که من کشتی بنده خود را بر کوهی از شما
خواهم گذاشت، پس تمام کوهها سر کشیدند و برافراشتند مگر کوه جودي در موصل که فروتنی و شکستگی نمود گفت: مرا رتبه
آن نیست که کشتی نوح بر من مقرّ یابد. پس حق تعالی تواضع او را پسندید، امر فرمود کشتی بر آن قرار یابد. چون سینه کشتی به
جوديّ خورد، صداي عظیم ظاهر و اهل کشتی مضطرب شدند. نوح سر از کشتی بیرون و دعا نمود: (بارات قنی بارات قنی). و به
روایات معتبره آنکه متوسل به انوار مقدسه محمد و آل محمد علیهم السلام شد. چنانچه در احتجاج از حضرت صادق علیه السّلام
از پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله وقتی نوح علیه السّلام سوار کشتی و از غرق ترسید گفت: (اللّهمّ انّی اسئلک بحق محمّد و آل محمّد
لمّا انجیتنی من
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر عیاشی ج 2 ص 146 )
. 2) بحار الانوار ج 11 ص 334 )
. 3) تفسیر عیاشی ج 2 ص 150 )
. 4) بحار الانوار ج 11 ص 338 )
ص: 74
و به روایت اهل البیت، کشتی هیجدهم ذي الحجه بایستاد. «1» . الغرق) پس نجات داد او را خداي تعالی
وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ: و گفته شد دوري از رحمت و هلاکت به نقمت، باد بر کافران که ظلم نمودند بر خود به سبب سوء
اختیار کفر بر ایمان.
قائل این قول ذات حضرت احدیت، و ممکن است ملائکه یا نوح یا مؤمنان باشند. چون بیرون آمدند، نوح به شکرانه، آن روز را
روزه داشت.
اعجاز شعشعانی: بدانکه این آیه شریفه در غایت فصاحت و نهایت بلاغت است، و در کتاب مفتاح و کشاف و دلایل الاعجاز و
اسرار البلاغه و غیر آن در وجوه فصاحت و بلاغت آن، دانشمندان سخنان گفته و در بیان نظم غریب و اسلوب عجیب نکتههاي
معانیه و بیانیه و بدیعیه در ایراد هر کلمه و حسن مواقع آن در سلک تحریر درآورده و براي دریافتن مطلب نسبت به برادران ایمانی
امثال خود اکتفا شود به ذکر حدیثی و تاریخی:
اما حدیث: به سند معتبر روایت شده در زمان حضرت صادق علیه السّلام ابن ابی العوجاء و سه نفر از ملاحده که در نهایت فصاحت
بودند، اتفاق نمودند که کتابی برابر قرآن بیاورند و هر یکی ربع آن را تمام کنند. این عهد را با هم مخفیانه بستند در مکه، و وعده
صفحه 54 از 241
کردند سال دیگر جمع و ترتیب آن را دهند. چون سال دیگر شد، در مقام ابراهیم علیه السّلام مجتمع، یکی از آنها گفت: من چون
دانستم معارضه قرآن نتوان کرد پس دست « یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَكِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِ یَ الْأَمْرُ » : این آیه را دیدم
ناامید شدم از معارضه. در این حال حضرت صادق علیه « فَلَمَّا اسْتَیْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِیا » برداشتم. دومی گفت: چون این آیه شنیدم
قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ » : السّلام بر ایشان گذشت، به اعجاز این آیه تلاوت فرمود
یعنی اگر جمع شوند آدمیان و جنیان بر اینکه بیاورند مثل این قرآن را هرآینه نتوانند، هر چند « بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُ هُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً
پشت همدیگر باشند. و چون این
__________________________________________________
. 1) احتجاج، ج 1 ص 55 افست از طبع نجف سال 1386 . و بحار الانوار ج 26 ص 319 )
ص: 75
«1» . معجزه را از آن حضرت دیدند، متحیر و شرمنده و سر به زیر گشتند
اما واقعه تاریخی: آنکه فصحا و بلغاي کفار قریش، مجتمع شدند براي معارضه با قرآن. پس چهل روز خود را از نان گندم و
گوشت و انواع اطعمه لذیذه منع، و به قوت لا یموت گذران میکردند براي تصفیه ذهن و ذکاء. بعد از مدت مذکور چون خواستند
شروع کنند این آیه شریفه را شنیدند، از غایت فصاحت و کمال بلاغت آن متحیر فروماندند و گفتند: این کلام شباهت ندارد به
چیزي از کلام مخلوقین و اشتباه به آن هم نشود، پس ترك معارضه و متفرق شدند.
[سوره هود ( 11 ): آیه 45 ] ... ص : 75
( وَ نادي نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحاکِمِینَ ( 45
چون کفار، همه هلاك و کنعان نیز غرق شد:
وَ نادي نُوحٌ رَبَّهُ: و بخواند نوح علیه السّلام پروردگار خود را بعد از غرق کنعان یا در حین مشاهده آن یا قبل از آن. فَقالَ رَبِّ إِنَّ
ابْنِی مِنْ أَهْلِی: پس گفت اي پروردگار من بتحقیق پسر من کنعان از اهل من بود و تو فرموده بودي که اهل تو را نجات دهم و او
غرق شد. وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَ قُّ: و بدرستی که وعده تو راست و درست و تخلف ندارد. وَ أَنْتَ أَحْکَ مُ الْحاکِمِینَ: و تو حکم
کنندهترین حکمکنندگانی و اعلم و اعدل همه هستی، یا حکمت تو احاطه دارد به همه موجودات، حکمت در غرق پسر چیست؟
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار ج 92 ص 16 ، ج 17 ص 213 ، و احتجاج، ج 2 ص 142 ، و حیاة القلوب ج 2 ص 154 )
ص: 76
[سوره هود ( 11 ): آیه 46 ] ... ص : 76
( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ ( 46
چون این سؤال را نمود:
قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ: فرمود خداوند متعال: اي نوح بتحقیق پسر تو نبود از اهل دین تو. إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ: بدرستی که او
صاحب کار ناشایسته است.
تمام صحیح و مطابق است به جهت دلالت عقل: «1» تنبیه: سید مرتضی علم الهدي رضوان الله علیه وجوهی در آیه شریفه بیان فرمود
إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ » -1 مراد نفی نسب نیست بلکه نفی از اهل، یعنی از جمله اهل تو نیست که وعده نجات آنها را دادهایم، زیرا به آیه
صفحه 55 از 241
استثنا فرمود از اهل و آنانکه مشیت الهی به هلاکت آنها تعلق یافته به سبب فرط کفر و عناد، و کنعان از آن جمله بود. « الْقَوْلُ
یعنی او از اهل دین تو نیست، و اهل تو کسانیند که بر دین تو باشند، و کفر، ،« لیس من دینک » مراد « لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ » -2 آنکه آیه
مبین و محقق سازد که مراد نفی دین است و مؤید این است روایت « إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ » او را از حکم اهلی خارج نمود و نیز تعلیل
که حق تعالی نوح را فرمود پسر تو نیست از اهل تو، زیرا مخالف او بود. و تابعان او «2» علی بن مهزیار از حضرت رضا علیه السّلام
را از اهل او مقرر فرموده و اطلاق اهل به تابع و اهل دین شایع، مانند فرمایش
__________________________________________________
. 1) تنزیه الانبیاء ص 17 )
2) بحار الانوار ج 11 ص 305 ، و عیون الاخبار الرضا علیه السلام، ج 2 ص 75 به روایت حسن وشّاء. )
ص: 77
السّلمان منّا اهل البیت، اي: علی دیننا و تابع لنا. «1» نبوي صلّی اللّه علیه و آله
تبصره: اقوي مؤثر در طبع انسانی مجالست و معاشرت باشد، گذشته از فساد اخلاق، چه بسا شود فطرت اولیه اسلامیه را تغییر، و
شخص را از جرگه اهلیت دینی خارج گرداند، چنانچه پسر نوح از اهلیت دینی خارج و عاقبت هلاك شد در اثر معاشرت با بدان و
مرد بر دین دوست و همنشین خود است. «2» . اشرار. حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرماید: المرء علی دین خلیله و قرینه
به دنیا هر که با یاري قرین است به مانند وي او را رسم و دین است اگر با نیک یا با بد نشینی صفات و خلق او در خویش بینی
«3» . و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در ذیل حدیثی فرماید: مجالسۀ الابرار للفجّار تلحق الابرار بالفجّار
همنشینی نمودن نیکان فجار را، ملحق نماید نیکان را به فجار.
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
متابعت، بلال حبشی را داخل و مخالفت، ابو لهب قرشی را خارج نمود.
بعد از آن به جهت تقریر آن فرمود: فَلا تَسْئَلْنِ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ: پس مپرس مرا آنچه را که نیست براي تو دانائی به آن، یعنی از
لا تشرك » من طلب مکن چیزي را که علم به صلاح و فساد آن نداري. نهی تنزیهی است اگرچه از او این سؤال واقع نشد مانند
و نوح سؤال نمود نجات پسرش را به شرط مصلحت نه بر سبیل قطع، چون خداي تعالی فرمود که مصلحت در غیر نجات « باللّه
است، در این صورت منافات با سؤال او ندارد و تسمیه نداء نوح به سؤال به جهت آنست که ذکر موعد به نجات اهل او متضمن
استنجاز بود در شأن ولد و یا استفسار از مانع انجاز در حق او. إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ:
بدرستی که من پند و نصیحت میکنم تو را از آنکه باشی از غافلان، یا آنکه من
__________________________________________________
1) این حدیث به عبارات مختلف در بحار الانوار ج 22 از ص 315 تا 354 نقل شده است. )
. 2) اصول کافی، جلد 2، کتاب العشره، باب من تکره مجالسته و مرافقته، صفحه 642 ، حدیث 10 )
. 3) صفات الشیعۀ، صدوق، حدیث نهم، ص 6 طبع اعلمی- طهران، و بحار الانوار ج 74 ص 197 )
ص: 78
پند دهم تو را تا آنکه از جاهلان نباشی. و شک نیست که وعظ سبحانی باز دارد از نادانی و پاك کند از ناشایستگی.
[سوره هود ( 11 ): آیه 47 ] ... ص : 78
( قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ ( 47
صفحه 56 از 241
قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ: نوح عرض کرد: اي پروردگار من، بتحقیق پناه میبرم به تو. أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ: اینکه سؤال کنم
تو را آن چیزي را که نیست براي من علم به آن، یعنی به جواز طلب آن. حاصل آنکه تذلل و خضوع است در درگاه سبحانی براي
اینکه موفق دارد او را و نگاه دارد از زلّات نفسانی.
وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی: و اگر نیامرزي مرا و نبخشائی مرا، أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ: باشم از زیانکاران در نقص ثواب که از من ترك
اولی سانح شده، و این بر سبیل تخشع و استکانت است به درگاه الهی، اگرچه گناهی از او صادر نشده بود.
تبصره: وجوب عصمت انبیاء را ادله متعدده است از جمله: عصمت لطف است مر انبیاء را در تبلیغ که لطفی است مخصوص به
ایشان، زیرا لطف آنست که مکلّف را مقرب باشد به اداي تکلیف و عصمت نیز مقرب انبیاء باشد به اداي تکلیف مخصوص که
تبلیغ است. پس به تقریر شکل اول گوئیم که:
عصمت، لطف و هر لطف، واجب نتیجه دهد پس: عصمت انبیاء واجب باشد.
بنابراین، این نوع آیات در باره انبیاء مأوّل است به ترك اولی، و نهی چنانچه تحریمی باشد، تنزیهی هم وارد است. و توبه تذلیل
است در درگاه سبحانی که موجب لطف الهی است هر چند گناهی نباشد. و نکته تعبیر به این
ص: 79
عبارات آنکه: چون به سبب وفور کمالات و علوّ درجات آنها و کثرت نعم حق تعالی بر ایشان، مکروهات بلکه مباحات بلکه متوجه
شدن آنان به غیر جناب مقدس الهی چون عظیم است، لذا این عبارات را بر اعمال ایشان اطلاق فرموده و خود در مقام تذلل و
خشوع امثال این کلمات را استعمال نمایند.